مباحث خیارات - جلسه 030 - 96/08/15

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

مباحث خیارات - جلسه 030 - 96/08/15

اربعین یکی سرمایه ی عظیم معنوی است و به صورت خودجوش به وجود آمده است و تبلیغات خاصی برای آن نبوده است. عشق و محبت مردم نسبت به امام حسین علیه السلام و شهیدان کربلا این تجمع با شکوه را پدید آورده است. این یک سرمایه ی معنوی است که در میان مسلمانان بی نظیر است و حتی غیر مسلمانان هم ظاهرا چنین برنامه ی عظیمی ندارند.

نکته ای در مورد اربعین:
اربعین یکی سرمایه ی عظیم معنوی است و به صورت خودجوش به وجود آمده است و تبلیغات خاصی برای آن نبوده است. عشق و محبت مردم نسبت به امام حسین علیه السلام و شهیدان کربلا این تجمع با شکوه را پدید آورده است. این یک سرمایه ی معنوی است که در میان مسلمانان بی نظیر است و حتی غیر مسلمانان هم ظاهرا چنین برنامه ی عظیمی ندارند.
لازم است در مورد این سرمایه ی عظیم معنوی کاری فرهنگی هم انجام شود. کسانی که به پیاده روی می روند شب ها هرچند خسته هستند ولی آمادگی برای شنیدن مسائل فقهی، اخلاقی و مانند آن دارند. مناسب است که مبلغین به این مکان ها بروند و آموزش های لازم را به آنها بدهند.
ما در زمانی زندگی می کنیم که وسائل بدآموز تمامی دنیا را گرفته است و با شبهات، بنیان عقائد را متزلزل می کنند و بنیان اخلاق را نیز با مسائل فجیعی که نشان می دهند متزلزل می سازند. در مقابل چنین وسائل عظیم فساد باید وسائل عظیم فرهنگی را ایجاد کرد تا نسل جوان حفظ شوند.
 
موضوع: مسقطات خیار مجلس
بعضی از این فروعاتی که مطرح می کنیم ممکن است امروزه کاربرد چندانی نداشته باشد ولی با بررسی آنها حکم فروعات مختلف فقهی در ابواب دیگر روشن می شود.
بحث در سومین و چهارمین مسقط خیار مجلس است.
مسقط سوم عبارت است از افتراق متابعین همان گونه که حدیث می گوید: المتبایعان بالخیار ما لم یفترقا و اذا افترقا وجب البیع.
ما در مورد این مسأله در ابتدای مبحث بیع مفصل بحث کرده ایم و مسائل مربوط به آن و فروعات و شرایط آن را بحث نموده ایم ولی از آنجا که مرحوم شیخ انصاری در ابتدا این مسأله را در عرض چند خط بحث کرده است در این قسمت بحث مفصلی را بیان کرده است. فقط نکته ای را ذکر می کنیم که در کلام شیخ انصاری نیست ولی صاحب جواهر آن را ذکر کرده است:
اینکه می گوییم: اذا افترقا وجب البیع آیا عالم و جاهل و ناسی همه را شامل می شود یا فقط عالم را شامل می شود. مثلا کسی علم به خیار مجلس نداشت و در نتیجه از آن استفاده نکرد و یا علم به خیار مجلس داشت ولی علم به موضوع نداشت و یا همه ی آنها را می دانست ولی فراموش کرد. آیا افتراق در این موارد هم افتراق موجب وجوب بیع می شود.
صاحب جواهر می فرماید: وعلى كل حال فظاهر النص والفتوى عدم اعتبار قصد الاسقاط بالافتراق فلا فرق فيه بين حصوله من الجاهلين أو العالمين أو المختلفين ، ولا بين الناسيين للبيع أو الخيار وغيرهما... ومنه يعلم أنه لا يعتبر دلالته عرفا على الرضا (یعنی لازم نیست از افتراق آنها بفهمیم که هنگام افتراق آیا راضی به بیع هستند یا نه.)[1]
دلیلی که صاحب جواهر آورده است ظاهر نص و فتوی می باشد. یعنی هم نصوص اطلاق دارند و هم فتاوی و به اطلاق تمامی آن اقسام را شامل می شود.
ما اضافه می کنیم: اگر این اطلاق را نپذیریم به لوازم عجیبی بر می خوریم. مثلا کسی نسیان کرده بود و بعد از یک هفته یادش آمد، در اینجا اگر نسیان مانع از اعمال خیار باشد، آیا می توانیم بگوییم که بعد از یک هفته او حق استفاده از خیار مجلس را دارد؟ هکذا اگر بعد از یک ماه یادش بیاید. همچنین اگر جاهل بود و مسأله ی خیار مجلس را نمی دانست آیا می توان گفت که بعد از عالم شدن می تواند خیار را اعمال کند؟ هیچ عرفی این حرف را نمی پذیرد.
دیگر اینکه به صحیحه ی فضیل استناد شده است که رضایت شرط است:
مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا الشَّرْطُ فِي غَيْرِ الْحَيَوَانِ قَالَ الْبَيِّعَانِ بِالْخِيَارِ مَا لَمْ يَفْتَرِقَا فَإِذَا افْتَرَقَا فَلَا خِيَارَ بَعْدَ الرِّضَا مِنْهُمَا.[2]
ظاهر این روایت این است که رضایت شرط است و لازمه ی آن علم و عدم نسیان است ولی ما در سابق آن حمل بر غالب کردیم و اینکه این حدیث، حکمت حکم را بیان می کند.
البته مخفی نماند که در مورد جاهل و ناسی اگر در خود مجلس از جهل و نسیان در بیاید می تواند از خیار مجلس استفاده کند.
اگر قائل شویم که ناسی و جاهل بعد از عالم شدن و به خاطر آوردن، حق خیار دارد ممکن است مشکلات دیگری پیش آید مثلا یکی ممکن است ادعا کند که ناسی یا جاهل به خیار بوده است. در اینجا اصل هم با او که منکر است همراه است و گاه کار به درگیری و نزاع منجر می شود.
 
مسقط چهارم: تصرف
چهارمین چیزی که موجب می شود خیار مجلس ساقط شود تصرف در مال است. تصرف اقسامی دارد:
    • • گاه تصرف ناقله است یعنی فرد در همان مجلس خانه ای که خریده است را به فرزندش می بخشد یا به دیگری می فروشد و یا اجاره می دهد.
    • • گاه تصرف، مغیّره است مثلا پارچه ای خریده و در همان مجلس شروع به بریدن و آماده کردن برای دوختن می کند.
    • • گاه تصرف، هیچ یک از دو مورد فوق نیست مثلا کت و شلواری را خریده و در مجلس آن را می پوشد.
این بحث را علماء در خیار حیوان به شکل مفصل متذکر شده اند و ما نیز در آنجا آن را بحث می کنیم.
نکته ی دیگر این است که بایع گاه در مبیع تصرف می کند و مشتری نیز در ثمن خودش تصرف می کند. هر دو به معنای فسخ است ولی گاه بایع در ثمن و مشتری در مبیع تصرف می کند که این هم موجب اسقاط خیار است.
بنا بر این تصرفات گاه دلیل بر لزوم بیع است و گاه دلیل بر فسخ آن.
شهید ثانی در کلامی جامع می فرماید: الرابع: التصرّف. فإن كان من المشتري كان التزاما بالبيع و بطل خياره، و بقي خيار البائع. و إن كان من البائع كان فسخا للبيع، و بطل خيارهما. و لا فرق بين التصرّف الناقل للملك و غيره، لكن لو وقع الناقل من المشتري مع بقاء خيار البائع، ففي صحته اشكال.[3]
صاحب جواهر نیز ادعای اجماع کرده می فرماید: صرح جماعة من المتأخرين ـ بل الظاهر عدم الخلاف فيه بينهم كما اعترف به بعض الأساطين ـ بسقوط خيار المشتري بالتصرف في المبيع ، بل حكاه بعضهم عن خلاف الشيخ ، والكافي والجواهر والسرائر أيضا ، بل عن الأول (خلاف شیخ) انه نقل إجماع الفرقة على أن المشتري متى تصرف في المبيع سقط خياره.[4]
دلیل مسأله: در این مسأله نص خاصی نداریم. علماء از دو روایت استفاده کرده اند که یکی از آنها صحیحه ی فضیل است که می فرماید: افتراق دلالت بر رضایت متبایعین به بیع است. بنا بر این تصرف هم دلالت بر رضایت است. اگر کسی در مجلس خانه را به فرزندش بفروشد علامت این است که خیار مجلس را ساقط کرده و به بیع راضی بوده است.
دلیل دوم نیز روایت علی بن رئاب است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الشَّرْطُ (خیار) فِي الْحَيَوَانِ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ لِلْمُشْتَرِي اشْتَرَطَ أَمْ لَمْ يَشْتَرِطْ (چه شرط سه روز خیار را بکنند یا نه زیرا این شرط را خداوند قرار داده است.) فَإِنْ أَحْدَثَ الْمُشْتَرِي فِيمَا اشْتَرَى حَدَثاً قَبْلَ الثَّلَاثَةِ الْأَيَّامِ فَذَلِكَ رِضًا مِنْهُ فَلَا شَرْطَ الْحَدِيثَ. [5]
بنا بر این از باب قیاس منصوص العلة می گوییم که تصرف دلیل بر رضا است چه در خیار حیوان باشد و چه در خیار مجلس.
 
ان شاء الله در جلسه ی آینده انواع تصرفات و فروع آن را بحث می کنیم.

پی نوشت:
[1] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج23، ص14.
[2] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص6، ابواب الخیارات، باب1، شماره 23013، ح3، ط آل البیت.
[3] مسالک الافهام، شهید ثانی، ج3، ص197.
[4] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج23، ص17.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص13، ابواب الخیارات، باب4، شماره 23032، ح1، ط آل البیت.
تاریخ انتشار: « 1396/08/13 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2646