مباحث خیارات - جلسه 037- 96/09/12

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

مباحث خیارات - جلسه 037- 96/09/12

آیا مراد از حیوان در خیار حیوان هر ذی حیاتی است که شامل انعام و طیور و کلاب معلمة و کلب حائط و زنبور عسل و ماهی و امثال آن شود؟

موضوع: دایره ی شمول حیوان و فروع دیگر
بحث در فروعی است که در تحریر الوسیله نیامده است ولی بزرگان آنها را مطرح کرده اند:
الفرع الثالث: آیا مراد از حیوان در خیار حیوان هر ذی حیاتی است که شامل انعام و طیور و کلاب معلمة و کلب حائط و زنبور عسل و ماهی و امثال آن شود؟
شیخ انصاری یک عمومی قائل است و می فرماید: و ظاهر النصّ و الفتوى: العموم لكلِّ ذي حياةٍ (هر چیزی که حیات حیوانی دارد نه حیات نباتی)، فيشمل مثلَ الجرادِ و الزُّنْبُورِ (زنبور عسل) و السَّمَكِ وَ العَلَقِ و دُودِ القزِّ، (کرم ابریشم).[1]
صاحب جواهر نیز می فرماید: ويعم هذا الخيار كل حيوان الصامت والناطق (بنا بر این عبید و اماء را هم شامل می شود.)... ويثبت في حيوان البحر (که عمدتا ماهی و میگو می باشد که حلال است و قابل استفاده می باشد) و ان اُخرج عن الماء واشترطنا إمكان البقاء (بنا بر این اگر حیوانی تا سه روز باقی نمی ماند خیار حیوان در آن جاری نیست.)، لامكان عوده إلى ما يعيش فيه (مثلا آن را از حوض گرفته ایم و می توانیم آن را دوباره در حوض بیندازیم)[2]
آیت الله خوئی نیز در مصباح الفقاهة که تقریرات درس مکاسب ایشان است و به قلم آقای توحیدی تقریر شده است می نویسد: ظاهر النص و الفتوی هو العموم فیشمل کل حیوان حتی الزنبور و الجراد و السمک و نحوها.[3]
این مسأله زیاد در میان قدماء مطرح نیست و بیشتر بزرگان اخیر به سراغ آن رفته اند.
دلیل آنها بر عموم، همان اطلاق نص و فتوی است.
نقول: انصافا کلمه ی حیوان از خیلی از این موارد منصرف است. مثلا نمی توان به زنبور عسل لفظ حیوان اطلاق کرد. به همین خاطر کسی که یک کندوی زنبور در خانه دارد نمی تواند بگوید که یک مشت حیوان در خانه دارم. همچنین است در مورد کرم ابریشم. حتی اگر از لحاظ لغوی به آنها حیوان بگویند ولی لفظ حیوان از آنها انصراف دارد. حتی در عرف، به ماهی نیز حیوان نمی گویند.
البته در این گونه موارد می توان از دو راه وارد شد:
یکی از راه الغاء خصوصیت است و دیگر اینکه حکمت حکم در آنجا جاری است. حکمت حکم در خیار حیوان این بود که مشخص شود که حیوان تا چه مدتی زنده است و سرنوشت آن چه می باشد.
به هر حال، ما قائل به اصالة اللزوم در معاملات هستیم در نتیجه خیار در امثال زنبور و مانند آن منتفی می باشد.
 
بقی هنا شیء:
از کلمات صاحب جواهر نیز استفاده می شد که خیار حیوان در ماهی نیز جاری است حتی اگر از آب بیرون آورده شود.
صاحب مفتاح الکرامة این فرع را مطرح کرده است و می فرماید: و یستوی فی ثبوت الخیار المذکور کلّ حیوان یصحّ بیعه... حتّی فی السمک و غیره من حیوان البحر و البرّ.[4]
در کلام صاحب جواهر نیز آمده بود: ويثبت في حيوان البحر وان اخرج من الماء واشترطنا إمكان البقاء ، لا مكان عوده إلى ما يعيش فيه ، فلو تركه المشتري على الجدد (اگر مشتری آن را در ساحل بگذارد) حتى مات فلا ضمان على البائع، لأنه (مشتری) هو الذي أتلفه.[5]
ما این کلام را قبول داریم. بنا بر این اگر ماهی را بگیرند و قابل عود در آب باشد و مشتری ماهی را در آب نیندازد و ماهی از بین برود ضمانی بر عهده ی بایع نیست.
 
الفرع الرابع: حیواناتی هستند که مقصود حیات آنها نیست مانند حیواناتی که برای گوشت تهیه می شوند. در مقابل آن حیواناتی هستند مانند ماهی های قرمز که به عنوان تزیین نگه داری می شوند نه مصرف.
همچنین حیوانی است که شکارچی به آن تیر زده است و در آن استقرار حیات وجود ندارد و بایع می خواهد آن را بفروشد و یا کلب معلم شکار را مجروح کرده و شکار نزدیک است بمیرد در این گونه موارد خیار ثلاثة ایام وجود ندارد.
این مسأله را بیشتر متأخرین متعرض شده اند از جمله شیخ انصاری می فرماید: و لا يبعد اختصاصه بالحيوان المقصود حياته في الجملة، فمثل السَّمك المخرَج من الماء و الجراد المحرَز (به دست آمده و جمع شده است) في الإناء و شبه ذلك خارجٌ؛ لأنّه لا يباع من حيث إنّه حيوانٌ، بل من حيث إنّه لحمٌ مثلًا و يشكل فيما صار كذلك لعارضٍ، (یعنی گاه چیزهایی ذاتا این گونه اند مانند ماهی که از آب که صید می شوند می میرند و فقط به خاطر گوشت آن را مصرف می کنند ولی گاه حیوانی به گونه ای است که مقصود از آن فقط لحم نیست ولی به سبب عارضی مانند صید به گونه ای درآمده که فقط برای لحم مورد استفاده است) كالصيد المشرف على الموت بإصابة السهم أو بجرح الكلب المعلّم.[6]
مرحوم آیت الله خوئی در مصباح الفقاهة می فرماید: ان الدلیل مطلق فلا یخرج منه.[7]
لابد نظر ایشان در جایی است که ماهی را از آب گرفته اند و می توانند دوباره آن را در آب بیندازند.
به هر حال نظر ما این است که بلا اشکال این موارد از بحث ما خارج است و خیار در آنها جاری نمی باشد. بنا بر این در تمام حیواناتی که منظور از آنها گوشت آنهاست و کاری به وجود زنده ی آن ندارند خیار حیوان جاری نیست.
البته سگ های زینتی مالیت ندارند زیرا از آن نمی توان انتفاء حلالی برد.
 
الفرع الخامس: این فرع در ایام ما محل ابتلاء نیست و آن اینکه کلمه ی حیوان، انسان یعنی عبید و اماء را شامل می شود؟
 
ان شاء الله در جلسه ی آینده به این فرع می پردازیم.

پی نوشت:
[1] مکاسب، شیخ انصاری، طبع تراث الشیخ الاعظم، ج5، ص83.
[2] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج23، ص31.
[3] مصباح الفقاهة، تقریر توحیدی، ج6، ص173.
[4] مفتاح الکرامة، سید جواد الحسینی العاملی، ج14، ص186.
[5] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج23، ص31.
[6] مکاسب، شیخ انصاری، طبع تراث الشیخ الاعظم، ج5، ص83.
[7] مصباح الفقاهة، تقریر توحیدی، ج6، ص174.
تاریخ انتشار: « 1396/09/10 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2214