ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال سوم - شماره بیست و دوم - آبان 1396)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال سوم - شماره بیست و دوم - آبان 1396)

null

طلیعه سخن
اجتماع عظیم اربعین حسینی به عنوان مهمترین خیزش انسانی در جوامع بشری ؛ موجد پیام ها و معانی متعدد فطری است که به نوبۀ خود نقش بنیادین در تحول و بیداری اسلامی انسانی آن جوامع ایفا می کند؛ لذا اربعین، مناسک جمعی در مقیاس بین المللی است که به علت برخورداری از دین، علم، اخلاق، معنویت،عقلانیت و صلح طلبی دارای کارکردهای تمدنی است.
بی تردید اربعین به مثابۀ نرم افزار تحقق سبک زندگی است که از تعامل میان فرهنگی و بهترین نوع ارتباطات در عصر تعامل محوری حاصل می شود؛ خروج از چرخۀ زندگی روزمره و رهایی از قفس تنگ زندگی مدرن و نیز هم گرایی های شناختی، عاطفی، رفتاری، تبلیغی، ارتباطی و ایدئولوژیکی در کنگرۀ عظیم اربعین حسینی ؛ تقویت سبک زندگی اسلامی را به شدت عینیت می بخشد.
لذا راهپیمایی عظیم اربعین به مثابۀ سرمایۀ اجتماعی است که بازتولید کنگرۀ عظیم حج ابراهیمی در مقیاسی متفاوت و با محوریت گفتمان شیعی در راستای خوداگاهی دینی ، ترسیم دقیق زندگی در ساحت امت واحده را رقم می زند؛ از این رو اربعین اشتراکات اعتقادی، ارزشی و آرمانی در ساحت حیات مومنانه را به اوج می رساند و جذب حدأکثری در ارتباطات میان فرهنگی تشیع با سایر مومنان از بلاد مختلف اسلامی و حتی جذب اقشار مختلف ممالک غیر اسلامی را به همراه دارد و روح جمع گرایی و نفی اومانیسم و فرد گرایی را ارتقاء می بخشد.
از سوی دیگر کنگرۀ عظیم اربعین به نوبۀ خود نافی سکولاریسم به شمار می آید؛ و از آنجا که مناسک اربعین، پدیدهای اجتماعی، میان فرهنگی، فراقومیتی، فراملیتی و حتی فرامذهبی و فرادینی است لذا ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن غیر قابل انکار است.
ظرفیت راهبردی اربعین در نفی ایدۀ منحط جدایی دین از سیاست در حالی است که ترویج سکولاریسم از جمله راهبردهای دشمنان اسلام در ضدیت با مبانی اصیل اسلامی به کار گرفته می شود ؛ راهبردی برای اضمحلال اتحاد و وحدت امت اسلامی و ممانعت از خیزش های اجتماعی امت اسلامی علیه دولت های استکباری.
بی جهت نیست که رسانه های غربی اربعین را مناسک فردی می خوانند و در تضعیف کارکردهای اجتماعی و سیاسی این راهپیمایی عظیم می کوشند؛ فردی سازی این پدیدۀ عظیم اجتماعی از سوی رسانه های معاند غربی با هدف کاهش قدرت تأثیرات اجتماعی اجتماع عظیم اربعین و نیز ترویج سکولاریسم و نفی اسلام سیاسی امام حسین(علیه السلام) صورت می گیرد، حال آنکه در سایۀ راهپیمایی عظیم اربعین حسینی ، تقویت وحدت امت اسلامی ؛ موج بیداری اسلامی انسانی ،استکبار ستیزی و نفی اسلام آمریکایی به بار خواهد نشست .
با این تفاسیر برداشته شدن مرزهای جغرافیایی از جمله مهمترین کارکردهای راهپیمایی عظیم اربعین حسینی است، که قلوب انسان های آزاده را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک می کند.
البته این کارکرد اربعینی به مذاق قدرت های غربی خوش نیامده است و بنگاه های سخن پراکنی با راهبرد نخ نمای «تفرقه بینداز و حکومت کن» در راستای نفی آثار و برکات اربعین در مولفه های میان فرهنگی،حرکت کرده و بر برجسته سازی مسائل صوری هم چون مرزهای جغرافیایی تأکید می ورزند.
این توطئه دولت های غربی در حالی است که جوامع غربی خود برای تقویت تعاملات منطقه ای در راستای برداشته شدن مرزهای جغرافیایی حرکت کرده و حمایت از امنیت، اقتصاد و فرهنگ جوامع غربی، به عنوان اصول ذاتی کشورهای اتحادیه اروپا مورد تأکید دولت های اروپایی قرار گرفته است.
بدیهی است فرهنگ بر اساس نظام معنایی بنا می شود و این نظام که فراساختاری است هم فرد و هم جامعه را در خود جای می دهد لذا نوآوری و پویایی شکل می گیرد.
در این میان اجتماع بزرگ اربعین، جامعه هنجاری منبعث از دین را شکل می دهد که به جای اصالت فرد و جامعه، اصالت فرهنگ را شکل می دهد؛ در واقع کرامت فرد و ارزش های برتر اجتماعی در ساحت و فرهنگ اربعین شکل می گیرد؛ غلبۀ فرهنگ و آموزه های دینی در نوع ارتباطات فردی و اجتماعی در ایام اربعین خود موید این مدعاست.
آری اربعین از ظرفیت عظیم تولید معنا و نماددار شدن معانی انسانی، در گذشته، حال و آینده برخوردار است به نحوی که باید کنگرۀ عظیم اربعین حسینی را انقلاب ارتباطی در جهان معاصر به شمار آورد، زیرا ارتباطات به تاریخ، جغرافیا و آینده نگری می پردازد و اربعین تعبیر حقیقی تاریخ عاشورا و تبیین جغرافیای معرفتی کربلا برای ترسیم آینده نگری در عصر ظهور تلقی می شود.
این مولفۀ مهم و کلیدی در حالی است که استانداردهای تمدن غربی بر مدار تقلیل معارف بشری به ساختارهایی صرفاً اجتماعی محدود شده است لیکن فرهنگ اربعین و آثار جامعه شناسانۀ آن بر محور بازگشت به حوزۀ فرهنگی اسلام نبوی قابل تعریف است؛ لذا فرهنگ اربعین به شدت پویاست و سازو کار پویایی فرهنگ اربعین بر محور ارتباطات متمرکز شده است به نحوی که فرهنگ وجه ثباتی اربعین است و ارتباطات وجه پویایی آن محسوب می شود.
اهمیت مقولۀ رسانه در بسط و گسترش معنایی این واقعۀ عظیم انکار ناپذیر است؛ انتقال اهداف قیام حضرت سیدالشهدا در عدالت و صلح طلبی ، ترسیم دقیق آینده و عصر ظهور در امتداد عاشورا و نفی سازشکاری امام حسین(علیه السلام) در برابر ارزش های جاهلی در سایۀ صلح طلبی آن حضرت از جمله رسالت های ذاتی رسانه در فضای ارتباطی اربعین است.
خانواده گرایی در اربعین با رویکرد حماسی، بیانگر رستاخیز عظیم عقلانیت و طلح طلبی است لذا تعاملات میان فرهنگی در اربعین در قالب ارتباطات ، از جمله شاخصه های حقیقی جهانی شدن و جهانی سازی به معنای واقعی است؛ که ارتقای هم گرایی فراملیتی و فرادینی در میان آحاد مردم ، تعمیق مناسبات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موثر را پدید آورده است.
-------------------

پیام ها و بیانات
بيانيه معظم له به مناسبت فرا رسيدن ایام سوگواری اباعبدالله الحسین علیه السلام
عاشورا با تمام شكوه و عظمتش فرا مىرسد و خون تازهاى در عروق همگان، مخصوصاً عاشقان مكتب حسينى به جريان مىاندازد.
ملّت مسلمان ما بلكه غير مسلمانان، بسيارى از درسها را از مكتب سالار شهيدان كربلا آموختهاند و باز هم درسهاى بيشترى در اين دانشگاه بزرگ ايثار و شهادت خواهند آموخت.
عزاداران حسينى، اعم از خطبا، مداحان، مسؤولين هيئتها و همه كسانى را كه به هر عنوان مشتاقانه در اين مراسم شركت مىكنند ـ مخصوصاً جوانان عزيز كه نقش اصلى را دارند ـ به رعايت نكات زيرا توصيه مىكنيم:
* همگى سعى كنند با درسهاى مهم اين قيام مقدس و اهداف آن، بيشتر آشنا شوند و آن را سرمشق زندگى خود قرار دهند تا از شور و شر دنياى مادى و نقشههاى ظالمان در امان بمانند.
* از كارهايى كه موجب وهن مذهب در نظر دوست و دشمن مىشود، مخصوصاً قمه زدن و اعمالى مانند آن بپرهيزند، زيرا دشمنان براى دگرگون ساختن چهره اين مراسم عظيم، تنها همان صحنهها را در رسانههاى خود منتشر مىكنند، تا از جاذبههاى فوق العاده اين مراسم بكاهند و مردم دنيا را بدبين سازند.
* در خواندن اشعار و سينه زنى از سبكهاى مبتذل كه در شأن اين مراسم باشكوه نيست، بپرهيزند و به سبكهاى سنگين سنتى اهميت دهند.
* خطباى محترم و مداحان عزيز، نقش اصلى را در آگاه ساختن مردم دارند. آنها بايد اين مراسم را رمز وحدت، معرفى كنند و از آلوده شدن مجالس حسينى به مسائل سياسى جناحى و تفرقهانگيز يا اهانت به مقدسات ديگران كه مايه تفرقه است، بپرهيزند.
* از هر گونه اسراف در اطعام عزاداران و امور ديگر، اجتناب نمايند و سعى كنند، مجالس شبانه، موجب ناراحتى همسايگان نشود و در همه حال خلوص نيت را فراموش نكرده و رضاى خداوند به عنايت سالار شهيدان، حسين عزيز را طلب كنند.
قبولى اعمال همه اين عزيزان را از خداوند مسئلت دارم.

پیام آیت الله العظمی مکارم شیرازی به کارگاه مطالعات شیعه پژوهی
قبل از هر چيز لازم مي دانم تشكيل ايـن كنگـره باشـكوه را بـه همـه شـما بـرادران و خـواهران عزيـز و دستاندركاران تبريك گويم. به يقين تشكيل چنين كنگره ای در اين مكان و در اين زمان با آن هدف عـالي از كارهاي فرهنگي بسيار پر ارزش است و به يقين در پيشرفت مكتب اهل بيت(عليهم السلام) اثر مثبت دارد.
در آن زماني كه مرحوم شيخ طوسي شيخ الطائفه بر اثر آزار نا اهلان از بغداد به نجف اشرف آمـد و اسـاس حوزه علميه را در جوار حرم اميرمؤمنان علی(علیه السلام) بنا نهاد فصل تازه اي از تلاش هاي علمي شيعيان گشوده شد و روز به روز بر شكوه و عمق آن افزوده گرديد.
به موازات اين حوزه علميه بزرگ، در شهر مقدس قم نيز از زمان ائمه هدي(عليهم الـسلام) راويـان اخبـار اهل بيت(عليهم السلام) پايه گذار حوزه اي شدند كه با گذشت زمان گسترش يافت.
سپس در ساير شهرهاي بزرگ ديگر اعم از شهرهاي مهم عراق و لبنان و سوريه و شهرهاي مختلـف ايـران حوزه ها يكي بعد از ديگري تأسيس شد و الان بزرگترين حوزه علميه را عالم تشيع دارد و خوشبختانه انـواع علوم اسلامي در اين حوزه ها پرورش يافت و دامنه آن روز به روز گسترده شد.
ما معتقديم دنياي امروز از مادي گري خسته شـده و رو بـه مكتـب هـاي الهـي و معنـوي آورده و در ميـان مكتب هاي الهي مكتبي كه عقلانيت و علم را در رأس تعليمات خود قرار داده مكتب اهل بيت(عليهم الـسلام) است، هرچند متأسفانه خبر رساني كافي در اين زمينه نشده است. اميـدواريم ايـن برنامـه شـما پايـه اي بـراي خبررساني بيشتر و بهتر در اين زمينه باشد.
البته ما هم تصميم گرفتيم كه در سال آينده كنگره اي تحت عنوان نقش شيعه در پيـدايش و گـسترش علـوم اسلامي در حوزه علميه قم داشته باشيم. از همه دانشمندان اسلام اعم از شيعه و اهل سنت كـه داراي تعـصب خاصي نباشند و حتي از شرقشناسان نيز دعوت به عمل آورده ايم و هر يك از علوم اسـلامي را جداگانـه بـه گروهي سپرده ايم و اميدواريم محصولش ده ها جلد كتاب در زمينه نقش شيعه در پيدايش و گسترش اين علـوم باشد، البته تجربيات شما براي ما با ارزش است و اميدواريم تجربيات گسترده حوزه علميه قم نيز زمينه اي براي آيندگان فراهم كند تا مكتب اهل بيت(عليهم السلام) كه همچنان در مظلوميت قرار دارد به همگان معرفي شود و جايگاه خود را در افكار عمومي پيدا كند.
از اين كه توفيق حاصل شد نماينده اي به نام حجت الاسلام آقاي خوشخو بـراي شـركت در كنگـره شـما بفرستيم خوشوقتيم و بار ديگر از همه شما عزيزان و دستاندركاران تشكر مي كنم و شما را بـه خـداي بـزرگ مي سپارم.

پيام معظم له به مناسبت درگذشت آيت الله راستى كاشانى (قدس سره)
فقدان اسفناك عالم ربانى و مجاهد خستگى ناپذير، جناب آيت الله حاج شيخ حسين راستى كاشانى موجب نهايت تأسف گرديد. آن عالم ربانى عمرى را در تربيت طلاب و خدمت به مكتب اهل بيت(علیهم السلام) پرداخت و در انقلاب به عنوان يكى از مجاهدان مخلص مى درخشيد
فقدان اسفناك عالم ربانى و مجاهد خستگىناپذير، جناب آيت الله حاج شيخ حسين راستى كاشانى موجب نهايت تأسف گرديد. آن عالم ربانى عمرى را در تربيت طلاب و خدمت به مكتب اهل بيت(علیهم السلام) پرداخت و در انقلاب به عنوان يكى از مجاهدان مخلص مىدرخشيد و نسبت به امام راحل (قدس سره الشريف) علاقه خاصى داشت.
خداوند روح اين مجاهد نستوه را با ارواح طيبه ائمه طاهرين(علیهم السلام) محشور گرداند و به همه بازماندگان صبر واجر عنايت فرمايد.
اينجانب اين ضايعه مولمه را به حوزه علميه قم، مخصوصاً جامعه مدرسين و خاندان شريف ايشان تسليت عرض مى كنم.
-------------------

دیدارها
ابراهیم رحیمپور معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه
گردهمایی مراکز حوزوی تحت اشراف معظم له
سردار اشتری فرمانده کل نیروی انتظامی
حجت الاسلام والمسلمین آقای سیدعلی قاضی عسکر
فرهاد رهبر رئیس دانشگاه آزاد اسلامی
درس اخلاق معظم له در مدرسه امام کاظم علیه السلام
سردار سید یحیی رحیم صفوی
عزاداری روز شهادت حضرت امام زین العابدین علیه السلام
-------------------

گزیده سخنان
تذكر و نصيحتي به برادران كرد عراقي
مي خواهم نصيحتي دوستانه به برادران كرد عراقي داشته باشم؛ تصور من اين است كه آنها بدون مطالعه وارد اين ميدان شدند؛ زيرا هر كس اهل مطالعه باشد مي داند، استقلال كردستان عراق امري محال است

دشمنان از وحدت و همدلی ایران در هراس هستند
دشمن تمام تلاش خود را امروز در این عرصه به کار گرفته است تا بتواند مفاسد اخلاقی، سیاسی و اجتماعی را اشاعه بدهد، بنابراین فضای مجازی و آسیب های آن باید به عنوان یک اولویت در پیش روی نیروی انتظامی قرار بگیرد

مراسم پرشكوه عزادارى حسينى با نظم و امنيت انجام شد / آمريكا نا امنترين كشور جهان است
لازم مى دانم از مراسم باشكوه عزادارى امسال كه توأم با نظم و قرائات مسائل اسلامى بود، تشكر كنم. و جالب اينكه آنگونه كه در گزارش هاى تصويرى آمده بود اين مراسم در كشورهاى مختلف دنيا، مخصوصاً كشورهاى اروپايى، بسيار پرشكوه انجام گرفت و نام و مكتب امام حسين(علیه السلام) در دنيا بيش از پيش درخشيد، مخصوصاً حضور جوانان عزيز در خارج و داخل در اين مراسم باشكوه بسيار چشمگير بود و اين جاى نهايت تقدير است

حج امسال بحمدالله فوق انتظار بود
من به سهم خود از شما دو بزرگوار و از کسانی که با شما همکاری داشتند واقعاً تشکر می کنم که این حج به صورت آبرومندانه ای انجام شد و تقریبا هیچ مشکلی وجود نداشت.

آمریکایی ها به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند/ کسی که با علم زنده باشد از فتنهها در امان میماند
آمریکا می خواهد که ایران بدون قدرت و ذلیل باشد، از این رو آمریکایی ها به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند و امروز هم از پیمان هایی همانند محیط زیست و یونسکو به صورت یک جانبه خارج می شوند، اگر پیمان بسته شده یک جانبه خارج شدن معنا ندارد

اگر دانشگاه ها اسلامی شود مفید خواهد بود/ غربی ها در نشر علوم انسانی شیطنت می کنند
عقب ماندگی در زمینه تولید علم باید جبران شود، الحمدلله در این اواخر آنچه منعکس شده نشان می دهد که مقالات علمی خوبی نوشته شده و در محافل بین المللی مورد قبول واقع می شود. این برنامه باید با جدیت ادامه یابد

شیطنت های دیگری از سوی آمریکا در راه است
نباید تصور کنیم که چون داعش در عراق و سوریه در حال ریشه کن شدن است، مسئله تمام شده است، اینها از راه های دیگری وارد می شوند تا اهداف شومشان را عملی کنند، اینکه خیال کنیم زمانی می رسد که فکرمان از این دشمنان راحت باشد، بعید به نظر می رسد، چون اینها دائما مشغول توطئه و دشمنی هستند

وجود اختلاف پیروزی های ملت عراق را از بین می برد/ کمک ۱۰۰ میلیون تومانی به مسلمانان مظلوم میانمار
اگر اختلاف در بین عراقی ها ایجاد شود این همه پیروزی هایی که پدید آمده از دست می رود، در حال حاضر عراق در شرایط خوبی قرار دارد و دشمنانش را بیرون کرده است، تفاله ای از تروریست ها باقی مانده که آن را نیز بیرون می کند و برخی که قصد تجزیه طلبی داشتند شکست خوردند و تمام شد؛ اگر ساز اختلاف بزنند پیروزی ها از دست می رود.
-------------------

فن آوری
نرم افزار وجوهات
توجه به مسائل شرعی و تدین و تعبد به آن، متدینین را بر آن داشته است که نسبت به پرداخت وجوهات شرعیه التزام داشته باشند؛ به همین جهت دسترسی به مراجع عظام و یا دفاتر و نمایندگان ایشان به این منظور دغدغه همیشگی آنان بوده است.
در این راستا مراجع عظام تقلید، جهت تسهیل اینگونه خدمات به استفاده از فن آوری های روز نگاه ویژه ای داشته اند.
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله همیشه در استفاده از فن آوری های روز پیشرو بوده است و از سالهای گذشته با استفاده از پرداخت های بانکی، دستگاه های pos، پرداخت آنلاین وجوهات، درگاه پرداخت بانکی و USSD، مقلدین را در این زمینه یاری کرده است.
در قدمی دیگر دفتر معظم له اقدام با تولید نرم افزار همراه با محتوای مرتبط با مسائل و احکام وجوهات شرعیه، گامی موثر در راستای تسهیل مقلدین ایشان، برداشته است.
امکانات ارائه شده در این نرم افزار عبارتند از:
ـ ارائه احکام مربوط به وجوهات شرعیه به تفکیک رساله توضیح المسائل و استفتائات جدید
ـ ارائه کتاب: خمس پشتوانه استقلال بیت المال تألیف معظم له درباره فلسفه وجوب خمس در قالب کتاب
ـ گزارشی از مصرف وجوهات شرعیه و معرفی مراکز و مؤسسات مرتبط آن
ـ تولید و ارائه اینفوگرافی احکام مربوط به وجوهات شرعیه به منظور سهولت دسترسی مقلدین به احکام شرعی
ـ آدرس دفاتر معظم له به همراه قابلیت تماس با آنها به منظور سهولت در محاسبه وجوهات شرعی
ـ ارائه درگاه پرداخت اینترنتی وجوهات شرعی از بستر امن پایگاه اطلاع رسانی
ـ نگهداری سوابق تراکنش ها به همراه قابلیت تکرار آن
ـ صدور رسید الکترونیکی پرداخت وجوهات و نگهداری سوابق
ـ ثبت مشخصات فردی به منظور قابلیت دریافت رسید الکترونیکی و رسید ممهور از طریق پست
-------------------

یادداشت
پیوند عاشورا و ظهور از منظر معظم له
بی تردید عاشورا و كربلا با گذشت زمان از صورت يك حادثه تاريخى بيرون آمده و تبديل به يك مكتب شده است، مكتبى انسان ساز و افتخارآفرين!نه تنها براى مسلمين جهان بلكه از مرزهاى اسلام نيز فراتر رفته و طبق مدارك موجود، تحسين بسيارى از متفكّران جهان را برانگيخته و از باب «كلّ أرض، أرض كربلا» و «كلّ يوم عاشورا» از آن به عنوان الگويى براى نجات و رهايى ملّت هاى مظلوم و ستمديده ياد مى كنند، و مكتبش را مكتب ظلم ستيزى و زندگى با عزّت و شرف و آزادى مى دانند.
و اینگونه است که ترك هر گونه همكارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد و حتى مبارزه و درگيرى با آنها از يك سو، و خودسازى و خوديارى و جلب آمادگى هاى جسمى و روحى و مادى و معنوى براى شكل گرفتن حكومت واحد جهانى و مردمى از سوى ديگر،به عنوان مولفه ای سازنده و عامل تحرّك و آگاهى و بيداری موید پیوند عمیق عاشورا و ظهور خواهد بود و مفهوم اصلى «انتظار» را در خيمه حضرت مهدى عليه السلام شکل می دهد.

قیام های پس از واقعه عاشورا با شعار «یا لثارات الحسین»
شهادت امام حسين عليه السلام از همان روز عاشورا اثر بيداركننده خود را گذاشت، و فرياد انتقام از يكى از زنان سربازان دشمن كه از قبيله بكر بن وائل بود سر داده شد. و با فرياد يالثارات رسول اللَّه، مردم را به گرفتن انتقام از قاتلان امام حسين عليه السلام تشويق كرد.
گفتنی است بنى اميّه پس از شهادت امام حسين عليه السلام روى آرامش به خود نديدند، بلکه همواره با قيام ها و نهضت هاى خونينى مواجه بودند كه مايه اصلى همه آنها خونخواهى امام حسين عليه السلام بوده است.
لذا يكى از مسايل مهمّ تاريخ اسلام قيام هاى پس از واقعه كربلا بود قيام هايى نظير قيام توّابين ، قيام مختار و مانند آن، تمام اين نهضت ها شعارهايى همچون «يالَثاراتِ الْحُسَيْنِ » و «الرِّضا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ » و «الرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله » داشتند؛ امّا چه سود كه كار از كار گذشته بود و آن روز كه بايد شجاعانه اطراف نماينده امام حسين عليه السّلام، مسلم، را بگيرند همگى بيعت شكسته، در خانه ها پنهان شدند و سرانجام، مسلم يكّه و تنها با آنان مبارزه كرد و شهادت پر افتخار را بر تسليم ذلّت بارترجيح داد.
هم چنین ابومسلم خراسانى هم با اين شعار بر سر كار آمد، و موفّق به منقرض ساختن حكومت بنى اميّه شد. هر چند در تحويل حكومت به صاحبان اصلى آن اشتباه كرد و آن را به بنى عبّاس سپرد؛ يا مجبور شد به آنها بسپارد.

دو قیام حق طلبانه؛ از نهضت سرخ حسینی تا انقلاب سبز مهدوی
خداوند متعال در مورد فلسفه بعثت انبياء در قران کریم مى فرمايد:«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب آسمانى و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند».
حال امام حسين عليه السلام در عصرى زندگى مى كرد كه باطل سرتاسر جامعه اسلامى را گرفته، و حق به فراموشى سپرده شده بود، لذا قيام كرد تا حق را احيا و زنده كند، و باطل را بميراند و از صحنه جامعه برچيند، و در اين مسير و براى رسيدن به اين هدف حاضر بود هر بهايى بپردازد.
امام عليه السلام در خطبه اى كه در مسير كربلا در جمع لشكريان حرّ ايراد كرد، فرمود:«الا تَرَوْنَ الَى الْحَقِ لا يُعْمَلُ بِهِ، وَ الَى الْباطِلِ لا يُتَناهى عَنْهُ، لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً؛ آيا نمى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى گردد، در چنين شرايطى بر مؤمن لازم است راغب ديدار پروردگارش (شهادت) باشد».،امام حسين عليه السلام با اين كلمات هم هدف خويش را از قيام و حركتش بيان مى كند.
از این جهت تأمل و تفکر در صحنه كربلا و مقابله حق و باطل ما را به این حقیقت می رساند که پيكار حق و باطل يك پيكار موقت و موضعى نيست بلکه مبارزه حق و باطل هميشگى است. مگر آن زمانى كه جهان و انسانها به صورت يك جامعه ايده آل (همچون جامعه عصر قيام مهدى(عج) در آيد كه پايان اين مبارزه اعلام گردد، لشگر حق پيروز و بساط باطل برچيده شود، و بشريت وارد مرحله تازه اى از تاريخ خود گردد، و تا زمانى كه اين مرحله تاريخى فرا نرسد بايد همه جا در انتظار برخورد حق و باطل بود، و موضع گيرى لازم را در اين ميان در برابر باطل نشان داشت.
بنابراين، مبارزه حق و باطل همچنان ادامه دارد، و تا زمانى كه حكومت حق سراسر جهان را در برگيرد و باطل نابود گردد، و تا تحقق کامل آیۀ شریفۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ انَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً؛ و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد، يقيناً باطل نابودشدنى است» در سايه ظهور حضرت مهدى «عجل الله تعالى فرجه الشريف» اين مبارزه ادامه خواهد داشت.
لذا محصول تمام تلاش امام حسین(علیه السلام) در حق گویی و باطل ستیزی در زمانى تحقق مى يابد كه مهدى آن سلاله انبياء و فرزند پيامبر اسلام (علیه السلام) ظاهر شود، همان كسى كه همه مسلمانان اين حديث را درباره او از پيامبر (علیه السلام) نقل كرده اند:لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول اللَّه ذلك اليوم حتى يلى رجل من عترتى، اسمه اسمى، يملأ الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا؛ اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نماند خداوند آن يك روز را آن قدر طولانى مى كند تا مردى از دودمان من كه نامش نام من است حاكم بر زمين شود، و صفحه زمين را پر از عدل و داد كند، آن گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد».

احیای دین نبوی؛ فلسفه ظهور مهدوی از معبر عاشورای حسینی
بنى اميّه در طول مدّتى كه خلافت را غصب كردند، و به ناحق بر مسند قدرت تكيه زدند، بدعت هاى فراوانى در دين ايجاد كرده، و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله را ميراندند؛ چرا كه ادامه حياتشان در گرو احياى بدعت ها و محو سنّت هاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بود،
آری خطّ انحراف از اسلام ناب كه از ماجراى سقيفه آغاز شد، در عصر استيلاى معاويه شدّت گرفت امام عليه السلام مى ديد اگر از اين فرصت براى افشاى چهره واقعى بنى اميّه و يارى دين خدا استفاده نكند، ديگر نامى از اسلام و قرآن و رسول خدا صلى الله عليه و آله باقى نخواهد ماند.لذا امام حسين عليه السلام با هدف احياى دين خدا قيام و حركت خويش را آغاز كرد؛
امام حسين عليه السلام نخست با اين جمله:«وَ عَلَى الْإِسْلامِ السَّلامُ اذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزِيدَ؛ زمانى كه امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل يزيد شود، بايد فاتحه اسلام را خواند».تصريح كرد كه با وجود خليفه اى همچو يزيد، فاتحه اسلام خوانده است و ديگر اميدى به بقاى دين خدا در حكومت يزيد نمى رود.
حال قيام عاشورا به احياى دين خدا كمك كرد، و موجب رشد و شكوفايى درخت اسلام شد، باعث بيدارى امّت اسلامى گشت و روح شهادت طلبى و شجاعت را در مسلمانان دميد و درس فداكارى و ايثار را به بشر آموخت.
احياى سنّت پيامبر عاليقدر اسلام، حضرت محمّد صلى الله عليه و آله در نهضت حسینی اين پيام را به ما مى دهد كه در عصر و زمان ما هم مزرعه دين نيازمند آبيارى است و اگر از اين اصل مهم غفلت شود، خطرات و آفات جامعه اسلامى را با هجوم فرهنگ ضدّ دينى غرب تهديد خواهد كرد.
اینچنین است که ظهور در امتداد عاشورا قرار می گیرد و حضرت مهدی (عج)، تعليمات و ارزشهاى فراموش شده قرآن و سنّت را احيا مى كند، و به اين ترتيب مردم از نظر مادّى و معنوى در مسير تكامل قرار مى گيرند، و آسوده خاطر در اين راه پيش مى روند.
در روایتی از امام باقر عليه السّلام نقل شده است كه درباره حضرت مهدى عليه السّلام مى فرمايد: «...يظهر اللّه دينه على الدّين كلّه... ؛ گنج هاى درون زمين براى او آشكار مى شود و حكومت او شرق و غرب جهان را مى گيرد. و آيين او بر همه آيينها پيروز مى شود، هر چند مشركان ناخوش داشته باشند و در آن زمان هيچ ويرانه اى بر صفحه زمين باقى نمى ماند مگر اين كه آباد مى شود».،
لذا در حكومت جهانى مهدى موعود(عج)، دین نبوی و آئين اسلام بر تمام آئينها در مقياس جهانى غلبه می یابد که منشأن آن را باید در نهضت و شهادت امام حسين عليه السلام جستجو کرد که با تقديم خون خود اين وظيفه بزرگ را انجام داد و درخت نوپاى اسلام را آبيارى كرد، و آن را از نابودى نجات داد.

امام زمان (عج)؛ منتقم خون امام حسین علیه السلام
يكى از ريشه هاى ماجراى خونين كربلا، كينه هاى متراكم شده در دل امويان و انتقام آنان از شكست هاى خويش در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. در واقع، آنان مى خواستند از اسلام و رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله انتقام بگيرند و آن شكست ها را جبران كنند.
قيام حضرت مهدى (عج) و انتقام او و يارانش از ظالمان و مفسدان در زمین غیر قابل انکار است. مطابق روايت ثقة الاسلام كلينى، پس از شهادت امام عليه السلام ملائكه آسمان به شيون درآمدند و گفتند: خداوندا! اين حسين برگزيده تو و فرزند پيامبر توست! خداوند تمثال مبارك حضرت قائم عليه السلام را به آنها نشان داد و فرمود: با اين قائم، از خون حسين انتقام خواهم گرفت.،
هم چنین «عقبه بن قیس» از امام محمد باقر (علیه­ السلام) نقل می­ کند که فرمودند:«عَظَّمَ اللَّهُ اجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلام، وَجَعَلَنا وَايَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبينَ بِثارِهِ، مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمامِ الْمَهْدِىِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ؛يعنى خداوند اجر ما را در مصيبت امام حسين عليه السلام فراوان دهد و ما وشما را توفيق جبران خون حضرتش به همراه وليّش امام مهدى عليه السلام كه از آل محمّد عليهم السلام است، عطا فرمايد.»
لذا زمزمه عاشقانه منتظران حضرت مهدى عليه السّلام به هنگام خواندن دعاى «ندبه» با فراز« ايْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلآءَ؛كجاست خون خواه شهيد كربلا؟ »همه و همه آثار گرانبهايى است از اين عشق مقدّس.

امام عصر(عج)، چگونه از قاتلین امام حسین(علیه السلام) انتقام می گیرد؟
بدیهی است آتش انتقام از قتله كربلا چنان پرشور و شديد بود كه در فاصله اندكى جانيان كربلا را طعمه خويش ساخت. هر يك به تناسبِ عمل زشتى كه مرتكب شده بودند به اشدّ مجازات به سزاى اعمال ننگين خود رسيدند. اين آتش نه تنها دامن سران و رهبران جنايت پيشه كربلا را گرفت بلكه به گفته عقاد مصرى:«هر كسى دستى دراز كرده بود يا كلمه اى بر زبان رانده يا كالايى از لشكر امام حسين عليه السلام ربوده، يا كارى كرده بود كه از آن بوى شركت در فاجعه كربلا شنيده مى شد، سزاى عمل خويش يا اعانت بر جرم را دريافت كرد».
زیرا جوهره اصلى قيام مختار چيزى جز خونخواهىِ امام حسين عليه السلام و انتقام از جانيان كربلا نبود و مختار به خوبى از عهده اين هدف برآمد.
با این تفاسیر، امام على بن موسى الرضا عليه السلام در پاسخ كسى كه سؤال كرد: چگونه هنگامى كه حضرت مهدى عليه السلام قيام مى كند فرزندان قاتلان حسين عليه السلام را به سبب اعمال پدرانشان به قتل مى رساند در حالى كه خداوند مى فرمايد: «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى »؛ و هيچ گناهكارى بار گناه ديگرى را به دوش نمى كشد» امام عليه السلام فرمود:به سبب آن كه اين فرزندان به اعمال پدرانشان رضايت دادند و به آن افتخار مى كنند و هر كس به چيزى راضى شود مانند اين است كه آن را انجام داده باشد، سپس امام عليه السلام افزود:«وَلَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَكَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ شَرِيكَ الْقَاتِلِ ؛ اگر كسى در مشرق به قتل برسد و ديگرى در مغرب باشد و به آن قتل رضايت دهد شخص راضى در نزد خداوند شريك قاتل است».
روشن است كسانى كه به قتل امام حسين عليه السلام راضى شوند و به آن افتخار كنند در حقيقت ناصبى اند و ناصبى هابه منزله كفار حربى هستند.

سخن آخر
در خاتمه باید گفت اگر چه امام حسین(علیه السلام) و یارانش را در كربلا به خاك و خون كشيدند و خاندان او را به اسارت كشاندند و آنچه از دستشان بر مى آمد از ظلم و ستم بود روا داشتند ولى بی تردید اين شب تاريك و سياه و ظلمانى برطرف خواهد شد و البته باور ما اين است كه پايان اين شب سياه و ظلمانى همان ظهور مهدى موعود خواهد بود كه در آن زمان حق به صاحب حق مى رسد و جهان دگرگون مى شود و عالم ديگرى جاى اين عالم ظلمانى را خواهد گرفت.
لذا اميدواريم در دنياى امروز كه ظالمان و ستمگران بى رحم، براى نوشيدن خون مظلومان به پا خاسته اند، ملّت هاى ستمديده با الهام گرفتن از حماسه عاشور ،که مقدّمه اى است براى بيدار ساختن انديشه ها؛ شلّاقهائى است براى بيدارى ارواح خفته و خواب آلود؛ و زمينه اى است براى فراهم شدن آمادگيهاى اجتماعى و روانى،به پا خيزند و شرایط ظهور آن حضرت را فراهم سازند.
-------------------

یادداشت
گونه شناسی قیام های خونخواه امام حسین(علیه السلام) از منظر معظم له
با مرگ معاويه در نيمه رجب سال شصتم هجرى قمرى، فرزندش يزيد خلافت را، همچون پدر، به زور و بدون هيچ ضابطه اى در اختيار گرفت .
در این میان امتناع امام حسين عليه السلام از بيعت با يزيد و پشتيبانى و اعلام آمادگى مردم كوفه و تأكيد و اصرار آنان به امام حسین(علیه السلام) مبنی بر پذيرش رهبرى قيام بر ضدّ حكومت نامشروع يزيد، که به دنبال يك گردهمايى در منزل «سليمان بن صرد خزاعى» و نامه نگاری جمعى از بزرگان كوفه به محضر امام عليه السلام حاصل شد، حجّت را بر امام عليه السلام تمام كرد كه بايد با نيروى چند ده هزار نفرى بر ضدّ حاكم غاصب و فرمانرواى ستمگرى مانند يزيد قيام كند و از اين رو به سمت كوفه حرکت کرد.
لیکن آن حضرت با پيمان شكنى و سستى و بى وفايى مردم کوفه روبرو شد و کوفیان همه چيز را به فراموشى سپردند؛ پيمان ها را شكستند و دست از يارى امام عليه السلام برداشتندو اینگونه امام حسين عليه السلام به همراه یاران باوفایش در حادثه كربلا به شهادت رسيد.
مردم پس از شهادت حضرت ابى عبداللَّه عليه السلام و همراهانش، و اسارت خاندان عصمت و طهارت، و بر سر نيزه رفتن سرهاى مقدّس شهداى كربلا، به ویژه خطبه هاي آتشین حضرت زینب(سلام الله علیها) و و امام سجاد(علیه السلام)در کوفه و شام از خواب غفلت بيدار شدند و قيام ها يكى پس از ديگرى شكل گرفت؛در واقع بنى اميّه پس از شهادت امام حسين عليه السلام روى آرامش به خود نديدند، همواره با قيام ها و نهضت هاى خونينى مواجه بودند كه مايه اصلى همه آنها خونخواهى امام حسين عليه السلام بوده است.

گونه شناسی قیام های پس از عاشورا در یک نگاه
بعد از شهادت امام حسين عليه السّلام و يارانش در كربلا، سر و صداى عجيبى در جهان اسلام طنين انداز شد و گروه هاى متعددى بر ضد بنى اميّه شوريدند. بسيارى كه ياراى مقابله نداشتند، شهيد شدند و بعضى براى مدتى پيروز گشتند. اين قيام ها كه به پانزده قيام بالغ مى شوددر نهایت به نابودى كامل حكومت بنى اميّه انجاميد.
در این میان علاوه بر قیام های گروهی و تشکیلاتی علیه حکومت اموی،گونه ای از مخالفت ها و قيام ها بر ضدّ دستگاه يزيد و آنگاه خلافت بنى اميّه، رخ داد که سازمان نيافته و به تعبير ديگر، حركت فردى و جسورانه بود. سنگينى آن حادثه، تاب سكوت را (با همه خطراتش) از برخى گرفت و آنها را به ابراز انزجار و اعلان نفرت از دژخيمان اموى واداشت كه گاه به كشته شدن آنها مى انجاميد.

فریاد های اعتراضی زید بن ارقم، انس بن مالک و عبدالله بن عفیف ؛ آغازی بر قیام های ضد اموی
ابن ابى الحديد به داستان زيد بن ارقم در برابر ابن زياد اشاره می کند و مى گويد: زيد بن ارقم، ابن زياد را ديد كه با چوب­دستى خود به دندان امام حسين عليه السلام مى زند در آن زمانى كه سر آن حضرت را نزد او برده بودند. زيد بن ارقم فرياد زد و گفت: چوب را بردار. بسيار ديدم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين دندان ها را مى بوسيد.،
از جمله کسان دیگری که عمل ابن زیاد را در آن مجلس تقبیح کرد «انس بن مالك » است؛او از كسانى است كه نهايت محبّت پیامبر(صلی الله علیه وآله) نسبت به حسين(علیه السلام) رامشاهده نموده و ديده بود.
از جمله نمونه های ديگر فریادهای اعتراضی علیه بنی امیه ؛ سخنى است كه عبداللَّه بن عفيف ازدى در مسجد كوفه در برابر ابن زياد گفت و سخنان او را درهم كوبيد. هنگامى كه ابن زياد بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش براى قدرت نمايى به مسجد كوفه آمد و بر فراز منبر رفت و در برابر انبوه جمعيت، خدا را حمد كرد كه پيروز شده و اهانت شديدى به حضرت سيدالشهدا عليه السلام كرد و آن حضرت را به دروغگويى نسبت داد.
عبداللَّه بن عفيف ازدى (كه چشمش نابينا بود) از ميان جمعيت برخاست و فرياد زد: «يا ابْنَ مَرْجانةَ! انّ الكذّابَ وَابنَ الكَذّابِ أنتَ و أبوكَ و مَنِ اسْتَعْمَلَكَ وأبوهُ يا عَدُوَّ اللَّهِ أتقتُلُونَ أولادَ النَّبِيّين وَتَتَكَلَّمونَ بِهذا الكَلامِ على مَنابِرِ المُسلِمين؟؛ اى پسر مرجانه! دروغگو و فرزند دروغگو تويى و پدر توست و كسى كه تو را بر اين مسند نشانده و پدر اوست. اى دشمن خدا فرزندان پيامبران را به قتل مى رسانى و اين سخن زشت را بر منبر مسلمانان مى گويى؟».
(قابل توجه اين كه او ابن زياد را ابن زياد خطاب نكرد بلكه به مادرش مرجانه نسبت داد تا آلوده بودن نسب او را با اين سخن آشكار كند و در ميان جمعيت رسوايش سازد). ابن زياد كه انتظار چنين سخنى را از هيچ كس نداشت خشمگين شد و گفت: گوينده اين سخن كيست؟ عبداللَّه بن عفيف گفت: منم اى دشمن خدا! آيا خاندان پاكى را كه خداوند آن ها را از هرگونه آلودگى پيراسته به قتل مى رسانى و مى پندارى مسلمانى؟ وا غوثاه؛ كجايند فرزندان مهاجر و انصار كه از تو و از آن طغيانگر (يزيد) نفرين شده فرزند نفرين شده توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، انتقام بگيرند ... .
در این حین ابن زياد دستور داد گردنش را زدند و بدنش را در محله «سبخه» كوفه او را به دارآويختند.، به اين ترتيب، عبداللَّه، بذر انقلاب بر ضد بنى اميه و خونخواهى امام حسين عليه السلام را در دل ها با سخنانش پاشيد و هرچند سرانجام در اين راه شهيد شد ولى كار خود را كرد.

«یا لثارات الحسین(علیه السلام)»؛ ندای خونخواهان امام حسین(علیه السلام)
شهادت امام حسين عليه السلام اثر بيداركننده خود را گذاشت و جنبش ها يكى پس از ديگرى از گوشه و كنار شكل گرفت و توده هاى مختلف مردم ، حول شعارهايى چون «يالَثاراتِ الْحُسَيْنِ » و «الرِّضا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ » و «الرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله » كه سكّه رايج آن روزگار بود، به پا خواستند و هر از چندى، قسمتى از قلمرو حكومت بنى اميّه از سيطره امویان خارج مى شد و عراق، حجاز، شام و بالاخره خراسان در تب و تاب اين انقلاب ها مى سوخت.
گفتنی است تمام قيام هايى كه بعد از واقعه عاشورا بر ضدّ حكومت بنى اميّه صورت گرفت تحت عنوان «الرّضا لآل محمّد و يا لثارات الحسين» بود، و بعضى از اين شعارها حتّى در دوران حكومت هاى خودكامه بنى عبّاس نيز ادامه داشت. لذا ابومسلم خراسانى كه ريشه حكومت بنى اميّه را قطع كرد، براى جلب عواطف توده هاى مسلمان از شعار« الرّضا لآل محمّد» كمك مى گرفت.،
لیکن در آن روزگار هيچ شعارى به اندازۀ فریاد «يالَثاراتِ الْحُسَيْنَ » نمى توانست در ايجاد شور و هيجان انتقام، مؤثّر و كارساز باشد، از این رو قيام توّابين نيز با شعار «يا لثارات الحسين» صورت گرفت،وسليمان بن صرد خُزاعى با شعار «يا لَثاراتِ الْحُسَيْنِ ؛ براى خونخواهى حسين برخيزيد!» مردم را به كمك طلبيد و اين نخستين بارى بود كه اين شعار سر داده مى شد.
آنان در آغاز قيام كنار قبر امام حسين عليه السلام رفتند و نهضت خويش را از آنجا آغاز كردند و نخستين بار توسّط برخى از آنان شعار «يالَثاراتِ الْحُسَيْنِ » سر داده شد.
قيام مختار ابن ابى عبيده ثقفى نيز با همين شعار بود،ومختار با انتخاب این شعار حركت آفرين خون هاى جوانان شيعه را در رگ هايشان به جوش آورد.

قیام حرّه؛انقلاب مردم مدینه علیه حکومت اموی
پس از حادثه خونين كربلا و آگاهى مردم از ماهيّت يزيد و پليدى و خباثت وى، به ویژه پس از روشنگری امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها) در مدینه، و اعلام قيام و جهاد از سوى «عبداللّه بن حنظله غسيل الملائكه » و برخى ديگر از صاحب نفوذان، انقلاب خونينى در شهر پیغمبر(صلی الله علیه وآله) آغاز شد که به واقعه «حرّه» نيز معروف است.،
قيام مردم مدينه در ذى الحجّه سال ٦٣ اتفاق افتاد، مردم مدينه نخست با عبداللّه بن حنظله تا پاى جان بيعت كردند و آنگاه «عثمان بن محمد بن ابوسفيان»، والى مدينه را بيرون كردند. بنى اميّه در منزل مروان بن حكم اجتماع كردند و همگى در آن جا محبوس شدند.مردم مدينه يزيد را از خلافت خلع كرده و به بدگويى و سبّ و لعن وى پرداختند.

واقعه ی حرّه و پرده ای دیگر از جنایات یزید
گفتنی است قیام حرّه در نهایت به یک فاجعه در ذى حجّه سال ٦٣ هجرى منجرشد زیرا سپاه يزيد به سركردگى «مسلم بن عقبه» بر مدينه وارد شد و مردم آن شهر را قتل عام نمود.،
اين فرمانده سفّاك، پس از محاصره مدينه، مقاومت آنان را درهم شكست و به قتل و غارت مدينه پرداخت و كشتار وسيعى را در اين شهر به راه انداخت.
ابن اثير مى نويسد: مسلم بن عقبه، مدينه را سه روز بر لشكريانش مباح ساخت كه هرگونه بخواهند در آن عمل كنند. آنان به كشتار وسيع مردم پرداخته و اموال آنان را نيز غارت كردند.،
مسلم بن عقبه وقتى بر مردم مسلّط شد، از آنان به عنوان بردگان يزيد بيعت مى گرفت كه اختيار اموال و خانواده آن ها به دست يزيد مى باشد كه هرگونه بخواهد در آن ها تصرّف كند. هر كس امتناع مى ورزيد، كشته مى شد.،در اين فاجعه از بزرگان مهاجر و انصار هزار و هفتصد تن و از ساير مسلمين ده هزار تن به قتل رسيدند.،
ابن ابى الحديد مى نويسد: لشكريان شام، مردم مدينه را سر بريدند، آن گونه كه قصّاب، گوسفند را سر مى برد. چنان خون ها ريخته شد، كه قدم ها در ميان آن ها فرو مى رفت؛ فرزندان مهاجر و انصار و مجاهدان بدر را به قتل رساند و از آن ها كه باقى ماندند، به عنوان بردگان براى يزيد بيعت گرفت.
مورّخان نوشته اند كه از بس مسلم بن عقبه خون بى گناهان را ريخت به «مُسرف» (خونريز بى حدّ و حصر) معروف شد.،دراين فاجعه به زنان مسلمان نيز بى حرمتى شد و جمعى از آنان مورد تجاوز قرار گرفتند.

قیام توابین؛ نخستین قیام شیعی در خوانخواهی امام حسین (علیه السلام)
«قيام توّابين »، نخستين عكس العمل همگانى در ارتباط با حادثه كربلا است که توسّط مردم كوفه شكل گرفت؛ گروهى كه پس از شهادت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام از عدم همكارى با او پشيمان شده، توبه كردند و تصميم گرفتند به پاخيزند و جبران اين تقصير خود را بنمايند.،
به همين منظور گروهى از شيعيان به نزد بزرگان شيعه در كوفه كه عبارت بودند از:سليمان بن صرد خزاعى، مسيّب بن نجبه فزارى، عبداللَّه بن سعد بن نُفَيل أزدى، عبداللَّه بن وال تميمى و رِفاعة بن شدّاد بَجَلى رفتند و همگى در منزل سليمان اجتماع كردند.
نخست، مسيّب بن نجبه شروع به سخن كرد و پس از بيان مقدّمه اى گفت: «...لا وَاللَّهِ لا عُذْرَ دُونَ أَنْ تَقْتُلُوا قاتِلَهُ وَ الْمُوالِينَ عَلَيْهِ، أَوْ تُقْتَلُوا فِي طَلَبِ ذلِكَ، فَعَسى رَبُّنا يَرْضى عَنَّا عِنْدَ ذلِكَ ؛ نه به خدا سوگند! چاره اى نيست جز آن كه قاتلان آن حضرت و همراهان آنان را به كيفر رسانيد و يا در اين راه كشته شويد؛ شايد با اين كار خداوند از ما خشنود شود».
پس از آن سليمان شروع به سخن كرد و پس از مقدّماتى گفت: «...؛ برخيزيد و قيام كنيد! ... گمان نمى كنم خدا از شما راضى شود مگر آن كه با قاتلان آن حضرت نبرد كنيد (و از آنان انتقام بگيريد)».وی ادامه داد: «..فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ؛ پس توبه كنيد و به سوى خالق خود بازگرديد و تن به كشتن دهيد».،

فرجام قیام توابین
سرانجام در اوّل ربيع الثانى سال ٦٥ هجرى سليمان بن صرد خُزاعى با يارانش به سوى «نخيله» (محلّ اردوگاه لشكر) حركت كردند، سپاه شام كه پيش از آن خود را به «عين الورده» رسانده بود، با لشكر توّابين درگير شد.
در اين نبرد سران انقلاب به جز رفاعة بن شدّاد همگى به شهادت رسيدند و رفاعه به همراه تعدادى از يارانش به كوفه بازگشتند و به هواداران مختار پيوستند كه بعدها همراه مختار در انتقام از قاتلان امام حسين عليه السلام و يارانش مشاركت جستند.،
آنچه از بررسى اين قيام به دست مى آيد، آن است كه شهادت امام حسين عليه السلام چنان تأثيرى در ميان آنان گذاشت كه به چيزى جز شستشوى لكّه ننگ بى وفايى و عدم نصرت آن حضرت فكر نمى كردند. آنها نه طالب فتح و پيروزى بودند و نه براى رسيدن به حكومت و غنايم پيكار مى كردند. آنها وقتى كه از شهر و ديار خويش خارج شدند، مى دانستند كه ديگر باز نخواهند گشت و همه اينها را جناب «سليمان بن صرد خزاعى» به آنها گوشزد كرده بود و توّابين نيز در پاسخ سليمان گفتند: «ما براى دنيا و رسيدن به حكومت قيام نمى كنيم و هدف ما توبه از گناهان خويش و خونخواهى فرزندان دختر رسول خداست».،
آنان در واقع مى خواستند با كشتن و كشته شدن، از عذابى كه به روح و جانشان افتاده بود، رهايى يابند و گناهان خويش را شستشو دهند. به همين دليل در همان زمان، مختار نيز براى جمع آورى نيرو جهت مبارزه و قيام عليه حكومت ستمگر تلاش مى كرد، ولى با اين حال حاضر به همكارى با سليمان نبود و مى گفت: «سليمان مى خواهد با اين قيام، خود و يارانش را به كشتن دهد، او مردى است كه از آيين جنگ آگاهى ندارد».،

قیام «مختار» جدّيترين و موفق ترین قیام شیعی در خونخواهی امام حسين (علیه السلام)
قيام توّابين با كشته شدن سران نهضت، درهم شكست و شعله انقلاب براى مدّتى به خاموشى گراييد.
ولى طولى نكشيد كه با ظهور «مختار» طوفان عظيم ديگرى برخاست و آتش خشم و انتقام سراسر عراق را فرا گرفت و خرمن هستىِ امويان و قاتلان جنايت پيشه كربلا را يكى پس از ديگرى سوزاند و خاكستر نمود.
مختار يكى از چهره هاى سياسى و پرنفوذى است كه با درايت و زيركىِ خاصّى، با شعار خونخواهىِ امام حسين عليه السلام ارادتمندان آن حضرت را به گرد خود جمع كرد و براى فرصتى كوتاه زخم هاى دلشان را التيام بخشيد.
مختار براى هدف بزرگى كه در سر داشت يعنى خونخواهىِ امام حسين عليه السلام آرام و قرار نداشت و همواره صداى گرم ميثم تمّار از اصحاب سرّ اميرالمؤمنين عليه السلام در گوش هاى وى طنين انداز بود، كه تو براى خونخواهى امام حسين عليه السلام قيام خواهى كرد و قاتلان را به سزاى اعمالشان مى رسانى و از اين جهت تكليفى بر دوش خود احساس مى كرد كه بايد روزى به اين امر عظيم اقدام كند.
آتش انتقام از قتله كربلا در سال ٦٦ هجرى توسط مختار ،چنان پرشور و شديد بود كه در فاصله اندكى جانيان كربلا را طعمه خويش ساخت. هر يك به تناسبِ عمل زشتى كه مرتكب شده بودند به اشدّ مجازات به سزاى اعمال ننگين خود رسيدند. اين آتش نه تنها دامن سران و رهبران جنايت پيشه كربلا را گرفت بلكه به گفته عقاد مصرى:«هر كسى دستى دراز كرده بود يا كلمه اى بر زبان رانده يا كالايى از لشكر امام حسين عليه السلام ربوده، يا كارى كرده بود كه از آن بوى شركت در فاجعه كربلا شنيده مى شد، سزاى عمل خويش يا اعانت بر جرم را دريافت كرد».،
در تحلیل قیام مختار باید گفت جوهره اصلى قيام مختار چيزى جز خونخواهىِ امام حسين عليه السلام و انتقام از جانيان كربلا نبود و مختار به خوبى از عهده اين هدف برآمد.
اگر چه حكومت مختار دوام چندانى نيافت و سرانجام به دست مصعب برچيده شد، ولى هرگز نمى توان او را فردى شكست خورده دانست. او به هدف بلند خويش كه همان انتقام از قاتلان و جانيان كربلا بود به خوبى رسيد و بارها قلب امام سجّاد عليه السلام و بنى هاشم را خرسند نمود، هر چند سرانجام وجود خودش فداى اين راه شد.

سخن آخر
گفتنی است انسان باید هوشيار، دقيق و وقت شناس باشد و در لحظات حساس به يارى دین خدا و حمایت از امام زمان خود بشتابد؛ حال آنکه بعد از واقعه خونين كربلا ، امام حسين عليه السّلام و تمام يارانش شهيد شدند و آنچه نبايد اتفاق افتد، افتاد، گرچه مردم كوفه سخت تكان خوردند و بيدار شدند و پشيمان گشتند و به عناوین مختلف براى خونخواهى امام حسين عليه السّلام قيام كردند امّا چه سود كه كار از كار گذشته بود و آن روز كه بايد شجاعانه اطراف امام حسين عليه السّلام، را بگيرند همگی عهد و پيمان خود را شكستند ، در خانه ها پنهان شده. دست از يارى امام عليه السلام برداشته، و مانع عملى شدن اهداف مقدّس امام حسين عليه السلام شدند.
-------------------

پرونده ویژه
ضرورت و اهمیت ورزش از منظر معظم له
بی شک ورزش و سرگرمی از جمله نيازهاى طبیعی، اصلى، ثابت و تغييرناپذير انسان به شمار می آید، که با سلامت و تندرستى و پویایی جامعه ارتباط دارد.هر چند كيفيت برآورده كردن آن در طول تاريخ مختلف و متغيّر بوده است؛ لذا شایسته است ضرورت و اهميّت ورزش در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گیرد.

اهمیت ورزش در اسلام
ورزش از نظر اسلام داراى اهميت فراوانى است، زیرا مهمترين مسأله براى انسان بعد از ايمان به خدا، سلامتى جسم است و انسان سالم هر فعاليتى را مى تواند انجام دهد؛ انسان سالم شكرگذار خداست ولى انسان بيمار، هم بدبين است و هم داراى انحرافات اعتقادى استو قادر نيست كه حق عبوديت پروردگار را بجا آورد.
بنابراين سلامت تن بعد از ايمان مهم ترين موهبت و نعمت الهى است و اين را بايد حفظ كرد كه بهترين راه آن انجام حركات جسمانى است. اینگونه است که در اسلام برای سلامت جسم و روح انسان ،ورزش های هدفداری نیز پیش بینی شده است، مانند اسب سواری و شنا و مانند آن.

ورزش و ارتقای سلامت و تندرستی
مسئله سلامت از نظر شرعی و عقلی در زندگی انسان حرف اول را میزند، به نحوی که انسان تا سلامت نباشد، نمی تواند در هیچ تخصص و علمی نقش آفرینی کند و همه چیز در سایه سلامت است.اینچنین که امام سجاد(علیه السلام) در دعای خود از خداوند، نعمت سلامتی را درخواست میکنند.
تردیدی نیست برای ارتقای سلامتى به خصوص كسانى كه فعّاليّت جسمانى كمترى دارندباید به ورزش روی آورند، زیرا ورزش براى سلامت تن مفيد و سودمند است و عامل تقويت و تكامل جسم و جان انسان هاست.
آری تلاش و كوشش و انجام حركات جسمانى رمز سلامتى است و در هيچ سن و سالى نيست كه انسان نياز به ورزش نداشته باشد. بلکه در سنين مختلف بايد ورزش كرد ؛ريشه اكثر دردهاى عضلانى، كم تحركى و عدم تحرك ورزش نكردن است به ویژه در سنين بالا که انسان پوكى استخوان پيدا مى كند ، لذا براى جلوگيرى از آن و تقویت عضلات بايد ورزش كرد.
از سوی دیگر ، اهتمام به آموزش ورزش هاى سالم هم چون تيراندازى، سوارکارى و شنا از جمله حقوق فرزندان بر پدران ومادران به شمار می آید. که نشان می دهد ورزش براى نيرومند كردن جسم به ویژه برای جوانان نیز لازم است؛ بلکه تأکید و تشویق اسلام بر ورزش بدنى نشان می دهد براى نيرومند كردن جان و زنده كردن نيروى فكر و انديشه باید به ورزش اهتمام ورزید و هرآن چه کمک به موضوع سلامت در جامعه شود، کمک به تولید، علم، پیشرفت و جهاد شده است.
البته نباید فراموش کرد تامین سلامت و ارتقای تندرستی آحاد جامعه فقط از سوی اشخاص و افراد امکان پذیر نیست، بلکه دولت، ملت و خیرین باید دست در دست یکدیگر دهند تا تامین سلامت به نحو احسن صورت گیرد.

ورزش و سلامت روح و روان
آنجا كه سخن از ارتباط روح با جسم است تأثير متقابل اين دو در يكديگر بيان مى شود که نام «روان » بر آن مى گذاريم .
حال باید دانست تمام فعّاليّتهاى انسان به منظور به دست آوردن يك رشته منافع مادّى و روحى و يا دفع ضرر از ناحيه جسم و روان صورت مى گيرد، به ویژه آنکه انسان مانند ماشين آهنى نيست ، بلكه روح و روانى دارد كه همچون جسمش خسته مى شود، چنانكه جسم به استراحت و خواب نياز دارد، روح و روان نيز به سرگرمى و تفريح سالم نياز دارد.
لذا ورزش برای همه به ویژه جوانان امری لازم و ضروری است و علاوه بر اینکه نوعی تفریح محسوب می شود، موجب سلامتی تن و روح نیز خواهد شد و ربطی هم به سن و سال افراد ندارد؛ از زندگی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) استفاده می شود که ایشان به ورزش های اسلامی و ورزشکاران اهمیت می دادند.
بنابراین نقش ورزش و سرگرمی های سالم در ريشه كن كردن صفات زشت روحی و اخلاقى و تقویت روح و روان انسان غیر قابل انکار است؛ افرادی که معمولًا اعصاب ضعيف و ناتوانى دارند، ورزش هاى متنوع و مناسب در تقويت اعصاب آنها فوق العاده مؤثّر است،بر این اساس، یکی از راه های نجات از گناه، ورزش و مانند آن است تا فرد خود را از گناه بازدارد.

جایگاه ورزش در مقابله با ناهنجاری های اجتماعی
بی شک ورزش يك سرگرمى سالم است. انسان نمى تواند هميشه درس بخواند و يا كار كند. ورزش روح و جسم را براى فعاليت هاى ديگر آماده مى كند. جذب جوانان به ورزش باعث مى شود كه جوانان به سرگرمى هاى ناسالم آلوده نشوندبلکه جوانان ما بايد فعاليت هاى ورزشى مناسب داشته باشند تا از سلامتى كامل بهره مند باشند تا بتوانند كار كنند .
ورزش برای همه به خصوص برای جوانان از جهات مختلف لازم است؛ لذا علاوه بر سلامتی تن و روح ، سرگرمی سالمی است که او را از کارهای ناسالم باز دارد.
در تبیین این مسأله باید گفت ورزش در حفظ پاكدامنى و ریشه کن کردن عوامل فساد و آسیب های اجتماعی نقش به سزایی ایفا می کند؛لذا جوان باید برای خودش برنامه ای تنظیم کند که وقت خالی نداشته باشد. از جمله برنامه هایی مانند ورزش و دیگر تفریحات سالم ؛ زیرا بیکاری موجب افزایش تحریک پذیری نسبت به مفاسد اجتماعی است ، لیکن ورزش به عنوان پادزهر بیکاری، ارزش خاصی در مقابله با انحرافات اخلاقی و اجتماعی دارد.
بسيار ديده شده كه افراد معتاد به سيگار در روزهاى تعطيلى چند برابر روزهايى كه مشغول كار هستند سيگار دود مى كنند، اين تفاوت فاحش، اثر همان اشتغال فكر و اعصاب و بدن به كارهاى مثبت و انصراف از كارهاى بيهوده يا زيان آور در ايّام غير تعطيلى است.
با این تفاسیر ورزش مقدار فراوانى از انرژى هاى بدنى و فكرى آحاد جامعه به ویژه جوانان را به خود اختصاص مى دهد و طبعاً از مسائل ديگر كم مى كند. لذا شایسته است جوانان در کنار دیگر فعالیت های تحصیلی و مذهبی خود، بخشی از شبانه روز را به ورزش اختصاص دهند و به طورى كه يك ساعت وقت بيكار ی و بدون برنامه نداشته باشند.
در این صورت است که می توان با ورزش و تربیت بدنی، بر هواى نفس و وسوسه هاى شيطان غلبه كرد و از ناهنجاری های اجتماعی و عوامل تحريك هم چون فيلم ها و شبکه های مجازی مبتذل، مجالس آلوده، و دوستان ناباب، و حتّى مناظر تحريك كننده مصون ماند.

ارتقای سلامت عمومی جامعه در گرو اهتمام به ورزش همگانی
در این زمینه باید اذعان نمود ورزش یک امر ساده است، اگر ورزش حرفه ای نباشد و مردم همه ورزش کنند کار خوبی است به ویژه در زمان فعلی که زندگی ماشینی بر همه چیز سایه افکنده و تحرک بدنی کم شده است.
لیکن در عمل مشاهده می شود ورزش از مشکلات عدیده ای رنج می برد، ورزشی که برای سلامت مهم است، ورزش همگانی محسوب میشود که خبر چندانی از آن نیست، ورزشی که سرگرمی است، ورزش قهرمانی است و دنیا به این سرگرمی دامن میزند تا عدهای سرگرم باشند و مزاحمشان نشود.
این نقیصه در حالی است که پیش از این زندگی مردم همراه ورزش بود و پیاده روی یکی از روزمرگیهای انسان بود اما امروز سبک زندگی تغییر کرده و سلامت جامعه با چالش های متعدد مواجه شده است؛ از یک سو زندگی امروزی ماشینی شده و تغذیهها پیچیده و از مسائل بهداشتی دور شده است که تلویزیون و عنصر رسانه هم امروز یکی از مشکلات مردم است که بیتحرکی و بیماریهای گوناگون را تشدید کرده است.
از سوی دیگر آمارها نشانه دهنده بروز چاقی در کودکان و آحاد جامعه است؛ این آمار بالایی است و بلایی را بر جان مردم نشان میدهد.
راهکار برون رفت از این چالش نیز در ترویج ورزش همگانی نهفته است که نقش موثری در کنترل سلامت افراد جامعه دارد بنابراین نباید مورد غفلت قرار گیرد،زیرا ورزش هاى گروهى و جمعى درس تعاون و همكارى به افراد مى دهد. تأسف آور است که در كشور ما كارهاى گروهى كمتر به نتيجه مى رسد. در حالى كه در كشورهاى ديگر گروهى كه شركت را تشكيل مى دهند، گاه به چند نسل منتقل مى كنند چون روح همكارى دارند. ما بايد اين روح همكارى را پرورش دهيم.

نقش راهبردی ورزش در رشد و اعتلای اخلاقی جامعه
دشمن سعي دارد با انواع ترفندها همچون ايجاد شبهات، ترويج مفاسد اخلاقي و تهاجم فرهنگي و اعتياد جوانان كشور را تحت تاثيرقرار دهد و اين امر مي­طلبد كه دستگاه هاي مسئول از جوانان غافل نشوند.
از سوی دیگر باید دانست انحراف اخلاقى و اجتماعى و هر نوع آلودگى فكرى و روحى، بسان بيمارى جسمى برق آسا در دل اجتماع رسوخ نموده و همه اجتماع را فرا مى گيرد.و از آن جایی که ورزش به شکل فعلی از غرب آمده است فرهنگ غربی را هم با خود آورده است و مشکلات خود را نیز به بار می آورد که متاسفانه آثار آن نیز بسیار خطرناک است.
این مساله از آنجا ناشی می شود که این مسایل رنگ فرهنگ غربی به خود گرفته است، لذا گهگاهی از برخی از ورزشکاران مسایلی درج می شود و مسایلی رخ میدهد که نگران کننده است. حال آنکه در گذشته ورزشكاران سنتي الگوي اخلاقي براي محله هاي خود بودند.
فراموش نکنیم در سابق ورزشکاران الگوهای اخلاقی مناسبی برای جوانان و پناهگاهی برای مردم بودند.
به عنوان مثال ورزشکاران ورزش های باستانی سعی می کردند تا اخلاق اسلامی را رعایت کنند.لذا شخصيت هايى در ورزش هاى باستانى پرورش يافتند كه در تاريخ نامشان ثبت گرديده است. زیرا مسائل ارزشى و اخلاقى با مسائل ورزشى كاملا آميخته بود.
بی شک اگر همان معانی اخلاقی و الگوی رفتاری ورزشکاران، امروزه در مقیاس بزرگتری رعایت شود، ورزشکاران می توانند الگوی اخلاقی نمونه برای جامعه به ویژه جوانان باشند؛ اهالی ورزش می توانند با رفتار اخلاقی خود جوانان جامعه را تربیت کرده و معلمان اخلاق باشند.اینگونه است که اخلاق مداري ورزشكاران در تمامي فعاليت ها معنا و مفهومی دیگر می یابد.
لذا دائما ورزشكاران را به رعايت اخلاق اسلامي سفارش كنيم زيرا كه اين افراد پس از قهرماني زير ذره بين جوانان قرار گرفته و به الگو تبديل مي شوند.ورزشكاران عزیز بايد بدانند كه از سوي جمهوري اسلامي در مسابقات شركت كرده و بايد شئونات اسلامي را در عرصه هاي مختلف رعايت كنند.
با ترويج و تاكيد بر مسائل اخلاقي و ديني ،قهرمانان امروز نيز مانند ورزشكاران سنتي گذشته نمونه ايثار و جوانمردي خواهند بود.اميدواريم كه اين ميراث ورزش باستانى را به ورزش جديد منتقل كنيم كه ورزشكاران ما اينچنين باشند و هرگز در صفحات جرائد نبينيم كه فلان ورزشكار معروف گرفتار فلان رسوائى اخلاقى شده است.

سخن آخر؛ (تنها تماشاگر ورزش نباشیم؛ اهمیت ورزش روزانه)
در خاتمه باید بر لزوم تقویت ورزش همگانی در کشور تاکید کرد ؛ زیرا سلامتی با ورزش گره خورده است، لذا باید به گونه ای تبلیغ شود که مردم تنها تماشاچی ورزش نباشند بلکه خودشان هم به ورزش اهتمام داشته باشند. در این میان سی دقیقه ورزش در روز ضروری است و جلوی بسیاری از ناهنجاری ها را می گیرد و نیز از گسترش بیماری ها جلوگیری می کند؛ به ویژه آنکه امروزه مسئله چاقی در کودکان و بزرگسالان زیاد شده و امالامراض است.
در این میان صدا و سیما نیز باید برای ترویج ورزش همگانی اقدام کند بر این اساس ، لزوم تلاش رسانه ملی و دیگر رسانهها در راستای آگاهی بخشی به مردم به شدت احساس می شود زیرا گسترش آموزش عمومی در مسئله سلامت و تبیین ضرورت و اهمیت ورزش روزانه، موجب کاهش بسیاری از نابسامانی ها از جمله کاهش بیماریها و هزینه های درمان میشود.
-------------------

پرونده ویژه
بازخوانی کارکردها و دستاوردهای نیروی انتظامی از منظر معظم له
اسلام دینی اجتماعی است و مسائل اجتماعی در آن از اهمیت بسیاری برخوردار است به نحوی که حتی عبادات این دین مبین نیز روح اجتماعی دارد، در این میان اهتمام به انتظام امور و نظم حكومت و دولت و جامعه امری ضروری است، زیرا عقل و دین حکم می کنند که پس از تشكيل نظام سياسى، ايجاد قوای انتظامی در راستاى پيشگيرى از هرج و مرج وانسجام و تحقّق پيشرفت امور در دستور کار قرار گیرد. از این رو والى حكومت، اگر در نصب نيروهاى انتظامى، برای اداره زندگى مردم كوتاهى كند، و واقعه اى اتفاق بيافتد، همه آن را به سوء تدبير والى، و كوتاهى او در اداره امور جامعه نسبت مى دهند.
لذا حکومت وظیفه دارد هزينه های مورد نیاز قوای انتظامى ر فراهم کند؛همانگونه که مسئولیت نیروی انتظامی در تحقق این امور بسیار سنگین است.

صیانت از ارزشهای اسلامی؛ رسالت راهبردی نیروی انتظامی
از جمله ويژگى حكومت اسلامی احیاء و صیانت از ارزش هاى اسلامى است؛ لذا ائمّه اهل بيت عليهم السلام هر زمان فرصتى دست مى داد، براى تبيين احكام و معارف و حلّ مشكل امّت اسلامى و صيانت از شريعت اسلامی، تلاش مى كردند.
در این زمینه اخیراً یکى از مسئولین محترم خطاب به نیروى انتظامى سخنى گفتند که به هیچ وجه مناسب نبود، آن مسئول گفته بود که وظیفه نیروى انتظامى اجراى قانون است نه اجراى اسلام. این سخن از سه جهت دارای اثر منفى است.
نخست اینکه معلوم مىشود قوانین ما چیزى غیر از قوانین اسلامى است در حالى که همه آنها بر گرفته از اسلام است و همه افراد اعم از پلیس و غیر پلیس موظف به اجراى قوانین اسلام هستند، حتى وظیفه امر به معروف و نهى از منکر بنا به تصریح قرآن مجید و اجماع مسلمین وظیفه همگان است.
دیگر اینکه اینگونه سخنان روحیه نیروى انتظامى را تضعیف مىکند و زحماتى را که براى تهذیب اخلاق و مبارزه با منکرات متحمل شدهاند نادیده گرفته میشود و آنها را در اجراى قوانین اسلامى سست مىسازد.
و از همه مهمتر چراغ سبزى است که به افراد آلوده به انواع مفاسد اخلاقى و مجالس کثیف و مانند آن داده مىشود که از این به بعد آزاد هستید و پلیس کارى به شما ندارد، افراد فاسد بدون این سخنان هم طوفان مىکنند واى اگر چراغ سبزى هم به آنها نشان داده شود.
حال آنکه در قوانين مذهبى مانند قوانين اسلام هم دائره نظارت بسيار گسترده است به نحوی که محدوده نظارت نيروهاى انتظامى ،از جمله بازوهای نظارتی قوانین اسلام را شامل می شود؛ با این تفاسیر امیدواریم نصیحت دوستانه ما را بپذیرند و بعد از این چنین سخنانى را تکرار ننمایند.

جامعه محوری و مردم گرایی نیروی انتظامی؛زمینه ساز تقویت بنیان نظام اسلامی
بدیهی است ماهیت جمهوری اسلامی متشکل از دو رکن جمهوریت و اسلامیت است که این دو در کنار هم پیامهای بسیاری دارد.حال در بعد جمهوریت مردم باید در تمام سطوح حکومتی چه مستقیم و چه غیرمستقیم سهیم باشند.
لذا حكومت اسلامى مسئوليتى سنگین در تقویت ارتباط با مردم دارد؛ در این میان ارتباط نیروی انتظامی با مردم بیشتر از سایر نهادها است و این جای شکر دارد و نشانه تقویت بنیههای حکومت و نظام جمهوری اسلامی است.
از این رو اینکه نیروی انتظامی بیشتر از سایر ارگان و نیروها با مردم در ارتباط است و این ارتباط دائمی و شبانهروزی است نشان دهندۀ موقعیت حساس نیروی انتظامی در نظام اسلامی است.
با این اوصاف نیروی انتظامی باید مصالح مردم و جامعه را در اولویت قرار دهد و استقلال خود را بهطور کامل حفظ کند.

نیروی انتظامی؛ مظهر امنیت جمهوری اسلامی
بدیهی است امنیت پایه اصلی و مهمترین موضوع هر کشور است و بدون امنیت هیچ امری سامان نمی گیرد.این عنصر مهم و کلیدی دارای شاخه هایی متعدد از قبیل امنیت اخلاقی، امنیت اجتماعی، امنیت سیاسی و امنیت قضایی است.
گفتنی است امنیت زمینه ساز پیشرفت در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی است و اگر امنیت حاصل نشود همه چیز به هم می ریزد. لذا تأمل در قرآن مجید به ویژه داستان ابراهیم خلیل(علیه السلام)، نشان می دهد امنیت اولین حرف را می زند، زیرا وقتی حضرت ابراهیم(علیه السلام) وارد سرزمین مکه شد از خداوند برای شهر مکه ابتدا طلب امنیت کرد و بعد روزی و امکانات دیگر را طلب نمود.
بدین ترتیب قرآن کریم نیز بر این نکته تاکید کرده که ابتدا باید یک امنیتی در جامعه پدید آید تا دیگر ابعاد جامعه پیشرفت کند و رسالت نیروی انتظامی نیز در این راستا قابل تعریف است
با این تفاسیر می توان مدعی شد مهمترین وظیفه نیروی انتظامی حفظ و تأمین امنیت جامعه است،لذا آن نهاد انقلابی و ارزشی، وظیفه بسیار حساسی را به عهده دارد، زیرا امنیت جامعه حرف اول را می زند و اگر امنیت نباشد، اقتصاد، آموزش و پرورش و آرامش هم نیست. حال آنکه آرامش تنها در جامعهای که از شرایط مطلوب امنیتی برخوردار است محقق میشود.
بر این اساس نیروی انتظامی در همه شئون اجتماعی همچون، اقتصادی، فرهنگی. آموزشی و ... از جایگاه حساس و تأثیرگذار برخوردار است ؛حساسیت این مسأله وقتی بیشتر می شود که بدانیم علیرغم وجود دشمنی­های بیگانگان، نظام اسلامی از امنیت بالایی برخوردار است که این دستاوردی بسیار ارزشمند است.

تلاش ناجا در تحقق امنیت و صیانت از جان مردم ستودنی است
نباید فراموش کرد عوامل نا امنی در عصر ما نسبت به گذشته بیشتر شده و سیاست های مخرب روی عوامل نا امنی تاثیرگذاشته است و اگر دشمنان و معاندان بتوانند در جامعه ایجاد نا امنی کنند خواهند توانست اهداف خود را عملیاتی نمایند.
لیکن خوشبختانه با وجود مسیرهایی که دشمنان کشور میتوانند از آن راهها کشور را ناامن کنند، با تلاش و زحمات دستگاههای امنیتی بهویژه نیروی انتظامی در حوزه امنیتی، نگرانی وجود ندارد. زیرا نقش و رسالت مهم نیروی انتظامی وتلاش ها و خدمات آنان در تحقق و تامین امنیت، حاکی از این است که فعالیتهای بسیار خوبی در این سالها برای ارتقای امنیت کشور در حوزههای مختلف صورت گرفته است.
لذا باید از تلاش نیروی انتظامی در تأمین امنیت کشور تقدیر و تشکر کرد به ویژه آنکه نیروی انتظامی در جامعه سابقه خوبی دارد و مردم به آن اعتماد دارند.
آری تلاش نیروی انتظامی در ایجاد امنیت کامل در کشور ستودنی و کارنامه آن نهاد ارزشی، مطلوب و قابل قبول است، لیکن نیروی انتظامی باید آمادگی های لازم را داشته باشد و با تقسیم کار رسالت خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهد.
البته باید دانست اگر سایر نهادها و مردم در مسأله امنیت همکاری نکنند امنیت برقرار نخواهد شد، نیروی انتظامی یک وظیفه به عهده دارد و به دنبال آن دستگاه قضایی نیز وظایفی دارد و اگر دستگاه قضایی فعال نباشد، زحمات نیروی انتظامی هم بر باد خواهد رفت.

ارتقای امنیت اجتماعی و اخلاقی ؛مهترین وظیفۀ نیروی انتظامی
وقتی سخن از جمهوری اسلامی گفته میشود به این معنا است که این جمهوری دارای جسم و جان است، جسم به معنای همان بعد مادی و جان به معنای بعد اعتقادی و اخلاقی است ، بنابراین نیرو ی انتظامی باید تلاش کند تا تمامی ابعاد را حفظ کند،به ویژه آنکه نیروی انتظامی هم وظیفه امنیت فیزیکی را به عهده دارد و هم وظیفه امنیت روانی.
بدیهی است اگر در جامعه اسلامی امنیت اخلاقی نباشد اسلامیت آن بی محتواست، هیچ فردی هم نمی تواند با این مسأله مخالفت کند مگر مؤمن و معتقد به اسلامیت نظام اسلامی نباشد؛ لذا ارتقای اخلاق و فرهنگ از جمله وظایف ذاتی نیروی انتظامی و همه دستگاهها ی مرتبط با ساحت اخلاق و فرهنگ در جامعۀ اسلامی است.
بنابراین با توجه به حساسیت و اهمیت «امنیت اخلاقی»، ضرورت مقابله بیش از پیش نیروی انتظامی و مقابله با مفاسد اخلاقی آشکار می شود؛ اگر چه جرائم پیچیده شده اما توسط پلیس قابل حل است و حضور نیروی انتظامی در سطح جامعه به عنوان آمر به معروف و ناهی از منکر تأثیر بسزایی در کاهش جرائم دارد.
البته اخیرا حرکتی در نیروی انتظامی دیده شده که از نظر مردم حرکت مبارکی است مشروط به اینکه این حرکت را خنثی نکنند و با دستوراتی اینها را از بین نبرند.
برای برون رفت از برخی حاشیه سازی ها علیه نیروی انتظامی، باید یک هماهنگی کاملی در این زمینه صورت گیرد و مردم باور کنند که نیروی انتظامی هم ضامن انتظام و امنیت ظاهری است و هم امنیت اخلاقی؛ زیرا وظیفه نیروی انتظامی فقط کنترل چراغ قرمز و سبقت غیر مجاز نیست و باید بقیه وظایف ناجا را هم بپذیرند. در این زمینه مسئولان، مخصوصاً به سخنان رهبر انقلاب که خطاب به نیروى انتظامى فرمودند گوش فرا دهند، که تأکید کردند : حفظ آرامشهاى روحى و اخلاقى جامعه مهمتر از آرامش جسمانى آنهاست.
البته امر به معروف و نهی از منکر برای حفظ اسلام در جامعه ضروری است و در این عرصه نباید تنها منتظر گشت ارشاد و نیروی انتظامی بود بلکه، هر کس باید بر حسب وظیفه عمل کند و با برخورد مؤدبانه و محترمانه، این فریضه الهی را در جامعه جاری سازد.

لزوم شدت عمل نیروی انتظامی در برخورد با هنجارشکنان و مخلان امنیت اخلاقی و اجتماعی
گفتنی است قرآن مجيد در مقابل فتنه و فساد اجتماعى برخورد شديدى كرده است؛ زيرا زندگى در چنان جامعه اى بسيار مشكل است. و لذا براى تحصيل يا حفظ امنيّت جامعه بايد هر بهايى را پرداخت. تا آنجا كه اسلام به خاطر آن اجازه جنگ با اخلال گران امنيّت اجتماعى را صادر مى كند.
دستورهاى اسلامى بيش از هرچيز كوشش خود را روى اين مسئله متمركز مى كند كه اصولًا جرم و جنايتى در جامعه رخ ندهد، و تمام تدابير ممكن را براى تربيت اخلاقى افراد از طريق توجّه آنها به خدا و معنويّت يا ترس از مجازات هاى رستاخيز، و تشويق به پاداش هاى نيكوكاران، به عمل آورده است.
ولى با اين حال اگر على رغم همه اين كوشش ها جرم و جنايتى رخ دهد، به عنوان مثال در «مجازات اعدام» در مورد مرتكبين قتل عمد و يا اجراى مجازات هاى ديگر از قبیل مجازات متجاوزان ، ستمگران وهتاکان نوامیس مردم، ؛ اسلام، حفظ جامعه را بر حفظ مجرم و گناهكار ترجیح می دهد؛تجربه نيز نشان مى دهد كه فراموش كردن شدّت عمل در مورد اين گونه اشخاص، به توسعه فساد و سلب امنيّت اجتماعى كمك مى كند.ممكن است بعضى بر پاره اى از قوانين جزايى اسلام خرده گيرى كنند و آن را خشن بشمارند، در حالى كه به هيچ وجه چنين نيست.
بلکه شدّت عمل تنها در مواردى است كه جنبه حياتى دارد و امنيّت اخلاقى و اجتماعى ملّتى به خطر مى افتد، و نظير آن در همه قوانين جهان وجود دارد، منتها ممكن است بعضى از جوامع مسائلى از قبيل مبارزه با بى عفّتى و فحشا را جزو مسائل حياتى نشمرند و موضوعات ديگرى را به جاى آن قرار دهند و حال آن كه قوانين اسلامى با موشكافى مخصوص خود اين مسائل را جزو حياتى ترين موضوعات شمرده است. ناگفته پيدا است شدت عمل فوق العاده اى كه اسلام به خرج داده،براى حفظ خونهاى بى گناهان و جلوگيرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر و زورمند و جانى و چاقوكش و آدمكش به جان و مال و نواميس مردم بى گناه است
با این تفاسیر شدت عمل نیروی انتظامی کشوردر برخورد با مفاسد اخلاقی از جمله مهمترین مطالبات مردم متدین و انقلابی به شمار می آید؛ باید جلوی مفاسد اخلاقی گرفته شود، همانگونه که مقام معظم رهبری نیز بر این مسأله تأکید و تصریح دارند .
تأسف آور است بعضی از مخالفین با مغالطه گری خیال می کنند مسأله امنیت اخلاقی این است که دائماً با مردم درگیری ایجاد شود، هیچ کس معتقد نیست که باید با مردم درگیری ایجاد شود اینها بهانه است، در مسأله امنیت اخلاقی شرط اول حکمت، موعظه و جدال احسن و منطقی است که قرآن صریحاً دستور داده است.
لیکن عده ای وقتی اسم امنیت اخلاقی به میان می آید حواشی آن را برجسته می کنند که این کار ناپسندی است، البته در هر جامعه ای اقلیتی هستند که به هیچ چیز پایبند نیستند که در همه جا با آنها برخورد می شود.
اخیرا در رسانه ها خبری منتشر شده بود مبنی بر اینکه نیروی انتظامی تصمیم گرفته است با مفاسد اخلاقی و با برنامه های ضد اخلاقی مبارزه جدیدی بکند؛ ما این رویکرد را طلیعه مبارکی می دانیم و به کسانی که در این امر مشارکت دارند تبریک می گوییم و به برخی از کسانی که سابقا وقتی این صحبت ها و مسائل پیش آمد و سعی کردند آن را متزلزل کنند، هشدار می دهیم.
امیدواریم این معضل اجتماعی با این تصمیمی که از سوی نیروی انتظامی گرفته شده است با همکاری علما، روحانیان، دولت و صدا و سیما حل شود.

سخن آخر
در خاتمه ضمن تبریک هفته نیروی انتظامی به فرمانده محترم ناجا و کارکنان خدوم و زحمتکش این نیرو در سراسرکشور، باید گفت: خداوند به شما توفیق داده متولی مهمترین ارکان جامعه هستید و تولیت این رکن اساسی جامعه اسلامی به دست شما سپرده شده است. این خدمت مهمی برای نظام است که هر قدر شکر این نعمت را بدانید بهجاست.
بی شک نیروی انتظامی کارنامه خوبی در کشور ما دارد و امید است این کارنامه درخشان تر شود. هم چنین خدمات ، دستاوردهاو افتخارات نیروی انتظامی به مردم و نظام اسلامی آنچنان ارزشمند و عظیم است که به عنوان یک عبادت در نامه اعمال ثبت و ضبط میشود و ذخیره یوم المعاد آنان خواهد بود.
-------------------

مقاله
شاخصه های راهبردی راهپیمایی عظیم اربعین حسینی از منظر معظم له

مقدمه
در وهلۀ نخست باید اذعان نمود از گذشته دور تا زمان حاضر هر زمان كه شيعيان فرصتى پيدا مى‏ كردند، روز اربعين حسينى را به كربلا مى‏ رفتند و با شور و هيجان و اخلاص، آن حضرت را زيارت مى‏ نمودند. در طول اين سال‏ها نيز ميليون‏ها عاشق دلسوخته اربعين را به كربلا مى‏ روند و شهيدان كربلا را زيارت مى‏ كنند.[١] به يقين مراسم با عظمت حسينى از افضل شعائر اسلامى است كه از ائمّه اهل‏ بيت عليهم السلام به ما رسيده است و شايد هنوز زود است كه ما عظمت قیام امام حسین علیه السلام را درك كنيم و به عمق آن برسيم.[٢] از این رو شاخصۀ وجودی اربعین را می ­توان در نقش بسيار مهمّى كه شهادت امام حسين عليه السلام در بقاء اسلام ایفا نمود و همچنین مصائب عظیم آن حضرت جستجو نمود،[٣] به نحوی که زيارت اربعين‏ تنها در مورد امام حسين عليه السلام وارد شده، و براى ساير معصومين عليهم السلام زيارت اربعين‏ وجود ندارد.[٤]
بی شک جاذبه مراسم اربعین به قدرى است كه هر سال بزرگ‏ترين اجتماع زائران حسينى در اربعين‏ در تاريخ كربلا ثبت می­ گردد، آن هم با پای پیاده و نیزدر ميان همه خطرات احتمالی که زائران حسینی را تهدید می­ کند،[٥] لیکن سوگواران حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) از نجف و دیگر نقاط با پای پیاده به سمت کربلای معلی در حرکت هستند و غوغای عجیبی را به پا کرده اند که باید این ظرفیت عظیم فرهنگی و دینی را حفظ نمود.[٦] از این رو در این نگاشته در صدد برآمدیم تا با بهره گیری از آراء و اندیشه های ژرف اندیشانۀ مرجع عالی قدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مد ظله)، مهمترین مولّفه ها و شاخصه های راهبردی راهپیمایی عظیم روز اربعین حسینی را مورد تحلیل و واکاوی قرار دهیم که در ادامه به مخاطبان گرامی ارائه می ­گردد:

تبیین فلسفۀ وجودی زیارت اربعین
گفتنی است از جمله سنّت‏ هاى مهم روز بيستم صفر یعنی روز اربعين حسينى زيارت اربعين امام حسين عليه السلام است.[٧] به نحوی که امام حسن عسكرى عليه السلام، زيارت اربعين امام حسين عليه السلام را به عنوان یکی از نشانه هاو علائم فرد مؤمن برشمرده است و براى اين روز زيارت مخصوصى از امام صادق عليه السلام نیز نقل شده است.[٨] مرحوم‏ علّامه مجلسى‏ در زاد المعاد مى‏ نويسد: «چون جابر كه از بزرگان صحابه بود، اساس اين كار را گذاشت، مى‏ تواند دليل فضيلت زيارت آن حضرت در اين روز شده باشد» لیکن با اين حال، احتمال مى‏ دهد وجوه ديگرى داشته باشد كه بر ما مخفى است.[٩] به نظر می­ رسد نمی­ توان اهتمام ویژه ائمۀ اطهار علیهم السلام نسبت به زيارت اربعين را به صرف زيارت آن حضرت از سوى جابر بن عبداللَّه انصارى در اربعين مورد نظر قرار داد، به ویژه آنكه زيارت اربعين اختصاص به امام حسين عليه السلام دارد و درباره هيچ يك از ديگر معصومان چنين زيارتى وارد نشده است.[١٠] بلكه همانطور كه دانشمند بزرگ و محقّق شهير ابوريحان بيرونى‏ گفته است: «وَفِي الْعِشْرينَ رُدَّ رَأْسُ الْحُسَيْنِ عليه السلام إلى جُثَّتِهِ حَتَّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ، وَ فيهِ زِيارَةُ الْأَرْبَعينَ‏؛ در بيستم صفر سر مطهّر امام حسين عليه السلام به پيكرش بازگردانده شد و همراه آن به خاك سپرده شد و در همين روز زيارت اربعين وارد شده است».[١١] هم چنین علّامه مجلسى(ره) در زادالمعاد مى‏ نويسد: «مشهور آن است كه سبب تأكيد زيارت آن حضرت در اين روز، آن است كه امام زين العابدين عليه السلام با ساير اهل بيت در اين روز بعد از مراجعت از شام به كربلاى معلّى وارد شدند و سرهاى مطهّر شهداء را به بدن‏ هاى ايشان ملحق كردند».[١٢]
بنابراین زيارت اربعين پس از الحاق سر آن حضرت به بدنش در روز بيستم صفر، سنّت گرديد، در نتيجه و با توجه به اين نكته كه اربعين فى حدّ نفسه امتيازى ندارد، آن گونه كه شب‏هاى جمعه و نيمه شعبان و ليالى قدر و عيدَيْن و عرفه، بر ساير ايام و ليالى امتياز دارند، بايد در اربعين امام حسين عليه السلام حادثه ويژه‏ اى اتفاق افتاده باشد كه آن را از ساير روزهاى قبل و بعدش ممتاز ساخته باشد و اين جز با الحاق سرهاى شهدا به بدن‏هايشان و زيارت قبور شهدا توسط امام سجاد عليه السلام و كاروان همراه، نمى‏ تواند باشد. لذا فلسفۀ وجودی اهميّت زيارت اربعين به سبب الحاق سرهاى شهدا در اين روز توسط امام سجاد عليه السلام و زيارت آن قبور پاك، توسط امام عليه السلام و كاروان حرم حسينى در اربعين است.[١٣]

اهمیت پیاده روی اربعین در کلام معظم له
شاید برخی این پرسش را مطرح می­ کنند که با وجود تعدد وسائل نقلیه برای جابجایی آسان، چرا زائرین مایل هستند برای زیارت امام حسین علیه السلام به ویژه در موسم اربعین، رنج پیاده روی برای زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام را به جان بخرند و این مسیر طولانی را با پای پیاده طی کنند؟[١٤] در پاسخ باید گفت؛ پیاده روی روز اربعین از سوی زائران حسینی در نوع خود به عنوان ابراز عظمت امام حسین علیه السلام مطرح است؛ زیرا عیناً در روایات و سیرۀ ائمۀ اطهار بر سنت پیاده روی به ویژه برای زیارت امام حسین علیه السلام و امام رضا علیه السلام تأکید و تصریح شده است.[١٥] امامان معصومین علیهم السلام پیاده از مدینه به سمت مکه حرکت می­ کردند به نحوی که امام سجاد علیه السلام ٢٥ مرتبه با پای پیاده به زیارت خانه خدا رفتند.[١٦]
نکته مهم در سیرۀ ائمۀ اطهار علیهم السلام این است که برخی اوقات مَرکب هم به همراه خود می­ بردند که در وهلۀ نخست اگر در اثنای مسیر، ضعف و ناتوانی بر آنها مستولی گردید بتوانند از آن استفاده نمایند، لیکن نکتۀ کلیدی در به همراه داشتن مَرکب و در عین حال پیاده روی برای زیارت این است که می­ خواهند بگویند فلسفۀ پیاده روی معلول بی مَرکبی نیست، بلکه پیاده روی علیرغم مهیا بودن مَرکب، برای پاسداشت عظمت و احترام امام حسین علیه السلام صورت می­ گیرد،[١٧] لذا پیاده روی اربعین به نوبۀ خود به عنوان اظهار عظمت و تجلیل از مقام شامخ اباعبدالله الحسین علیه السلام است.[١٨]
هم چنین در تبیین دیگر ابعاد اهمیت پیاده روی برای زیارت اربعین حسینی باید گفت آن تأثیری که در این پیاده روی هست، در زیارت معمولی نیست. انسان یک حال و هوایی دیگری پیدا می کند. تا آدم نرود، توجّه پیدا نمی کند؛ انسان یک حال و هوای دیگری پیدا می کند. یک شور و نشاط و یک عشق دیگری پیدا می کند.[١٩] آثار و برکاتی که از زیارت معمولی حاصل می شود، ارزشمند است. خب می رود زیارت می کند، به جای دو روز، سه روز چهار روز زیارت می کند، تکرار زیارت؛ اما این (پیاده روی) یک خاطرهای می شود برای تمام عمر. اصلاً در موقع راه رفتن وقتی به آن سمت می رود، به نوعی در پی خودسازی است. غیر از بحث هایی که [در طول راه] می شود، شب هایی که مستقر می شوند و صحبت هایی که می شود، اصلاً خودِ این یک تأثیر در خودسازی دارد.[٢٠]
وقتی ما مشرّف در نجف بودیم و درس می خواندیم طلاب، علما، و مراجع در ایّام مخصوصی؛ اربعین یا غیر اربعین، پیاده به کربلا می رفتند. لذا با پای برهنه می رفتیم و خارها هم در پایمان می رفت و خارها را هم قبول می کردیم، «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم/ سرزنش ها گر کند خار مغیلان، غم مخور». [٢١]

شکوه اربعین حسینی؛ عظمت جهانی آموزه های شیعی
باید اذعان نمود از آنجا که جریان کربلا و قیام عاشورای امام حسین(علیه السلام) موضوعی است که هر چه از آن می گذرد بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و کهنه نمی شود و از یادها نمی رود، لذا مراسم اربعین به عنوان مراسمی خاص مورد توجه همگان قرار گرفته است به نحوی که بدون تبلیغ هر سال باشکوه­ تر برگزار می­ شود.[٢٢] لذا به جرأت می توان مدّعی گردید اجتماع بسیار گسترده در این روز که برای حضور در زیارت اربعین تشکیل می شود بسیار گسترده تر از ایام حج است که نشان دهنده اوج عزت و اقتدار برای حرکت در مسیر خدا است.[٢٣] بلکه باید گفت اجتماع انسانی زئران اربعین حسینی در کربلا از عاشورا خیلی بیشتر است؛ عدۀ زیادی پیاده، به گونه ای که حتی پیران و زنان و اطفالی که رنج پیاده روی را به جان می­ خرند که دلیل این مسأله را باید در عشق آنها به اهل بیت علیهم السلام جستجو نمود، آنها عاشق این مکتب هستند و تنها عشق است که آنها را به این سمت و سو رهنمون می­ سازد بنابراین آثار و برکات پیاده روی اربعین بی نظیر و بی حد و حصر است.[٢٤]
بنابراین اربعین حسینی موضوعی است که در همه دنیا بی نظیر است، اربعین را خداوند نصیب شیعیان کرده تا به این وسیله عظمت تشیع را به جهانیان نشان دهد.[٢٥] از این رو ما باید بخاطر جریان عاشورا شاکر خدا باشیم چرا که به وسیله این نهضت در برابر دشمنان ایستادگی می­ کنیم و موجب عظمت و بزرگی شیعیان سراسر جهان شده ایم.[٢٦] اين­گونه پيشرفت­ ها نشان مي دهد كه واقعيت هايي وجود دارد كه اين مسائل بدون تبليغ پيش مي رود، واقعیت این است که اربعین تبدیل به سرمایه ای عظیم و بی نظیری در دنیا شده و این فرصتی است که در اختیار شیعیان قرار گرفته و نباید از آن به سادگی گذشت،بلکه بايد از آن درست استفاده شود.[٢٧]

عظمت پیاده روی اربعین در سایۀ رعب و وحشت تکفیری ها
بدیهی است بعد از آنکه تروریست هاى تکفیرى و حامیان آنها از کشورهاى عربى و آمریکا و اسرائیل گرفتار شکست خفت بارى در سوریه شدند، تصمیم گرفتند آن را در عراق جبران کنند،[٢٨] اما چیزى نگذشت که دیدیم ملت عراق اعم از شیعه و اهل سنت و کرد در مقابل خطر تروریستهاى تکفیرى به پا خواستند و به یارى ارتش شجاع عراق شتافتند.[٢٩] لذا تروریست هاى تکفیرى و حامیان آنها بدانند در صورت لزوم میلیون ها نفر از کشورهاى دیگر همان ها که هنگام اربعین با پاى پیاده از دورترین نقاط به سوى مرقد ائمه علیهم السلام به عراق مى آیند به نیروهاى مردمى عراق مى پیوندند و ارتش شجاع آن را یارى مى دهند.[٣٠] لذا جوانان عاشق اسلام و اهل بیت علیهم السلام باید آمادگى خود را حفظ کنند و در صورت لزوم و درخواست دولت عراق به آنها بپیوندند،[٣١] زیرا شيعيان با بهره گیری از تجمّع عظیم روز اربعین مقابل دشمنان ايستادگي كرده و آن ها را مات و مبهوت مي كنند،[٣٢] و یقیناً چنین حرکت با عظمت و با شکوهی، رعب و وحشت در دل دشمنان اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام می اندازد و بدخواهان متوجه می­ شوند که نمی توانند عشق به حضرت سیدالشهدا علیه السلام را از دل ها بیرون کنند.[٣٣]

راهپیمایی اربعین؛ ظرفیتی عظیم در تحقّق رویکردهای فرهنگی
بی شک باید از نعمت بزرگ راهپیمایی اربعین بهره برداری های گوناگونی کرد، از این رو افزون بر کارهای ثواب باید فعالیت های فرهنگی مطلوب و موثّر نیز صورت گیرد،[٣٤] لذا هرچه مي توان بايدخدمات را بهتر، شايسته تر و بدون آسيب ارائه نمود.[٣٥] از آنجا که خدمت به زوّار، خدمت به امام حسين علیه السلام است، از این رو اين حركت بايد نتايج فرهنگي نيز داشته باشد كه بسيار اثرگذار است؛ متأسفانه برخي زيارت مي روند اما نماز نمي­ خوانند.[٣٦] لذا فریضه الهی امر به معروف و نهی از منکر بین شرکت کنندگان در پیاده روی مراسم اربعین نشر داده شود، نصب پلاکاردهایی در زمینه نماز و حجاب در طول مسیر و مسائلی از این دست نتایج ارزشمند فرهنگی را از تجمع عظیم زائران اربعین حسینی را به همراه خواهد داشت.[٣٧]

تقویت کیان شیعه در گرو تبیین رسانه ای تجمع عظیم اربعین
بدیهی است اربعین امام حسین علیه السلام همانند گنج بوده که هرساله مقداری از آن کشف می شود و باید قدر این گنج را دانست، باید به تمام دنیا اطلاع رسانی گردد که تجمع عظیم اربعین برای عاشقان اهل بیت علیهم السلام است؛ این تجمع عظیم بسیار مهم بوده و کیان شیعه را تقویت و تثبیت می­ کند.[٣٨] زیرا هرساله با تجمع عظیم اربعین خون تازه ای در رگ های شیعه جریان پیدا می کند، چنین تجمعی در طول تاریخ سابقه ندارد و از نظر زمان و مکان منحصر به فرد است.[٣٩] لذا انجام راهپیمایی اربعین حسینی در دنیا مورد توجه قرار خواهد گرفت و تبلیغ بسیار خوبی برای عالم تشیّع و عالم اسلام خواهد بود و همه جهانيان به خوبي مشاهده خواهند کرد که شيعيان اين چنين مقتدايي دارند. از این رو پیاده روی اربعین را باید به عنوان یکی از مبلّغ های استراتژیک اسلام مورد اشاره قرار داد.[٤٠]

لزوم مدیریت بهینۀ راهپیمایی عظیم اربعین حسینی
در تشریح این مسأله باید گفت هر سال ۲۰ میلیون زائر بدون هیچ مشکلی در مراسم اربعین شرکت می کنند اما رژیم سعودی نتوانست امنیت ۲ میلیون حاجی را تأمین کند، لذا دشمن در کمین است تا بتواند آسیبی بزند که به ویژه در این زمینه پس از واقعه منا تلاش می کند به مراسم اربعین خدشه وارد کند و این مراسم را تضعيف يا كم رنگ كنند يا با خرافات بياميزند و از عظمت آن بكاهند و امنیت و مدیریت شیعیان را زیر سؤال ببرند.[٤١] لذا باید از سرمايه اربعين به درستي استفاده كرد، همچنين نسبت به مسائل امنيتي بايد تدابيري انديشيده شود؛ زائران پس از زیارت باید مسیر را خالی کنند تا تراکم اسباب خطر نشود هوشیاری در برابر فعالیت های تخریبی دشمن بسیار مهم است.[٤٢] هم چنین اتخاذ تدابیر لازم در مدیریت اربعین حسینی بر این امر مهم متمرکزاست که افراد دست اندرکار باید با حوصله بوده و سعه صدر داشته باشند تا موجب ناراحتی مردم نشوند،[٤٣] مسؤولان باید به مردم نظم بدهند اگر این جمعیت عظیم از نظم خارج شود مشکل آفرین خواهد شد.[٤٤] یقیناً خدمت به تشکیلات امام حسین علیه السلام در روز راهپیمایی عظیم اربعین حسینی برای همه در هر مرحله ای از علم و تقوا و نفوذ اجتماعی افتخار است.[٤٥]

سخن آخر
در خاتمه باید گفت اين­جانب هنگامى كه صحنه تكان دهنده حركت زوّار را می­بینم كه با پاى برهنه و همراه كودكان خردسال و شيرخوار به سوى آن مقصد عاشقان در حركتند، آرزو می­ کنم كه اى كاش من هم در ميان آنها بودم[٤٦] و ای کاش ما هم در این سن و سال می توانستیم در این مسیر باشیم.[٤٧]لذا باید گفت افزایش جمعیت عزاداران حسینی از دو نفر در نخستین اربعین امام حسین(علیه السلام) تا میلیون ها نفر در شرایط فعلی نشان دهنده قدرت و عزت در ارتباط با خدا است که سبب شده تا جوانان با وجود خطرات زیاد در این سفر حاضر شوند.[٤٨]هم چنین نشان دهنده این است که این حرکت همچنان با شکوه تر در سال های آینده خواهد شد،[٤٩] از این رو باید مستندات اربعین جمع آوری شود تا با انتشار به صورت کتاب به عنوان یک سند شیعی در تاریخ ماندگار شود. وقايع نگاري تجمع عظیم اربعین حسینی از موضوعات مهم است.[٥٠] لذا بهتر است تمامی ابعاد عظمت و شکوه مراسم اربعین به روش های مختلف ثبت و ضبط شود تا این مساله مهم و حیاتی در تاریخ ثبت شده و برای آیندگان به یادگار بماند.[٥١] که قطعاً امروزه این کار با وجود پیشرفت تکنولوژی از جمله دوربین های مختلف عکاسی و فیلمبرداری... میتواند به بهترین شکل ممکن انجام شود.[٥٢]
هم چنین باید مراقب باشیم مبادا کسانی با بدعت ها و برنامه های نادرست خود این عظمت و شکوه را زیر سؤال ببرند،[٥٣] زیرا راهپیمایی و زیارت اربعین حسینی جریانی است بسیار مبارک، بسیار پُرفایده و بسیار پُرسود که ان شاء الله آثار و برکات این کار، ذخیرۀ معاد برای زائران اربعین حسینی را به همراه خواهد داشت.[٥٤]
بدانند در صورت لزوم میلیون ها نفر از کشورهاى دیگر همان ها که هنگام اربعین با پاى پیاده از دورترین نقاط به سوى مرقد ائمه علیهم السلام به عراق مى آیند به نیروهاى مردمى عراق مى پیوندند و ارتش شجاع آن را یارى مى دهند.[٣٠] لذا جوانان عاشق اسلام و اهل بیت علیهم السلام باید آمادگى خود را حفظ کنند و در صورت لزوم و درخواست دولت عراق به آنها بپیوندند،[٣١] زیرا شيعيان با بهره گیری از تجمّع عظیم روز اربعین مقابل دشمنان ايستادگي كرده و آن ها را مات و مبهوت مي كنند،[٣٢] و یقیناً چنین حرکت با عظمت و با شکوهی، رعب و وحشت در دل دشمنان اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام می اندازد و بدخواهان متوجه می­ شوند که نمی توانند عشق به حضرت سیدالشهدا علیه السلام را از دل ها بیرون کنند.[٣٣]

پی نوشت ها:
[١] عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه ‏ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص٦٣٣.
[٢] احكام عزادارى ؛ ص١٤٣.
[٣] احكام عزادارى ؛ ص١١٧.
[٤] اهداف قيام حسينى ؛ ص٧٣.
[٥] احكام عزادارى، ص: ١٤٤.
[٦] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ، جلسه درس خارج فقه ،مسجد اعظم قم،١٣٩٣/٠٩/١٩.
[٧] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه ‏ها، رويدادها، پيامدها، ص: ٦٣٣.
[٨] رجوع كنيد به: مفاتيح نوين، زيارت اربعين،( ص ٣٩٣).
[٩]  زاد المعاد، ص ٤٠٢.
[١٠] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه ‏ها، رويدادها، پيامدها، ص: ٦٣٤.
[١١]  الآثار الباقية، ص ٣٣١.
[١٢]  زادالمعاد، ص ٤٠٢.
[١٣] عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه ‏ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص٦٣٤.
[١٤] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار نمایندگان هیأت های دانشجویی عازم پیاده روی اربعین حسینی ،١٣٩١/٠٦/١٠.
[١٥] همان.
[١٦] همان.
[١٧] همان.
[١٨] همان.
[١٩] همان.
[٢٠] همان.
[٢١] همان.
[٢٢] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای ستاد اربعین،١٣٩٤/٠٨/٢٤.
[٢٣] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارمشیرازی در دیدار با دانشجویان بسیجی دانشگاههای سراسر کشور،١٣٩٣/٠٩/١٣.
[٢٤] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار نمایندگان هیأت های دانشجویی عازم پیاده روی اربعین حسینی ،٦/١٠/ ١٣٩١.
[٢٥] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای ستاد اربعین،١٣٩٤/٠٨/٢٤.
[٢٦] همان.
[٢٧] بیانات حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی در ديدار مسئولان ستاد بازسازی عتبات عالیات و بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء(ع)،١٣٩٤/٠٨/٢١.
[٢٨] بیانیه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی و صدور حکم جهاد در عراق علیه گروه های تروریستی تکفیری،١٣٩٣/٠٤/٠٢.
[٢٩] همان.
[٣٠] همان.
[٣١] همان.
[٣٢] بیانات حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی در ديدار مسئولان ستاد بازسازی عتبات عالیات و بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء(ع)،١٣٩٤/٠٨/٢١.
[٣٣] بیانات حضرت آیت الله  العظمی مکارم شیرازی ،حرم کریمه اهل بیت(ع)، ١٣٩٣/٠٩/٢٢.
[٣٤] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار رییس و اعضای هیأت امنای موکب حضرت معصومه(س)، ١٣٩٤/٠٨/٢٤.
[٣٥] بیانات حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی در ديدار مسئولان ستاد بازسازی عتبات عالیات و بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء(ع)،١٣٩٤/٠٨/٢١.
[٣٦] همان.
[٣٧] بیانات حضرت آیتالله العظمی  مکارم شیرازی در دیدار با اعضای ستاد اربعین، ١٣٩٤/٠٨/٢٣.
[٣٨] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار رییس و اعضای هیأت امنای موکب حضرت معصومه(س)، ١٣٩٤/٠٨/٢٤.
[٣٩] همان.
[٤٠] همان.
[٤١] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای ستاد اربعین،١٣٩٤/٠٨/٢٤.
[٤٢] همان.
[٤٣] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار رییس و اعضای هیأت امنای موکب حضرت معصومه(س)، ١٣٩٤/٠٨/٢٤.
[٤٤] همان.
[٤٥] همان.
[٤٦] احكام عزادارى ؛ ص١٤٤.
[٤٧] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی  hawzahnews.com
[٤٨] بیانات حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با دانشجویان بسیجی دانشگاههای سراسر کشور،١٣٩٣/٠٩/١٤.
[٤٩] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی،اربعین حسینی ، شبستان امام خمینی(ره)، حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) ،١٣٩٣/٠٩/٢٢.
[٥٠] بیانات حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی در ديدار مسئولان ستاد بازسازی عتبات عالیات و بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء(ع)،١٣٩٤/٠٨/٢١.
[٥١] همان.
[٥٢] همان.
[٥٣] همان.
[٥٤] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار نمایندگان هیأت های دانشجویی عازم پیاده روی اربعین حسینی ،١٣٩٤/٠٦/١٠.
-------------------

معرفی کتاب
کتاب ارزشمند «فلسفه شهادت» اثر آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)

انگیزۀ تألیف کتاب
اهمّيّت تاريخ زندگى امام حسين عليه السلام كه به يكى از شورانگيزترين حماسه‏هاى تاريخ بشريّت درآمده،و‏ همه ساله نيرومندترين امواج احساسات ميليون‏ها انسان را در اطراف خود بر مى‏انگيزد هيچ‏گونه «محرّكى» جز عواطف پاك دينى و انسانى و مردمى ندارد لذا مولف اثر را بر آن داشته است تا عوامل کلیدی جاودانگی قیام عاشورا و ابعاد پیروزی نهضت حسینی را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.

ساختار کلی کتاب
ساختار اصلی و محتوایی اثر در شش بخش تدوین شده است.
چرا حسین علیه السلام فراموش نمی شود؟؛ راستی چه کسی پیروز شد؟؛ چراسوگواری می کنیم؟!؛ کربلا رزمگه شیران است!؛ آفرین بر تو؛ هدف من.

پرسش های کلیدی برای تبیین جاودانگی شهادت امام حسین علیه السلام
مولف در فراز آغازین کتاب ، در راستای تبیین جاودانگی قیام امام حسین(علیه السلام)و دیگر ابعاد شهادت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)،پرسش های کلیدی مطرح کرده و مخاطبان را با این سوالات رازآلود مواجه می سازد:
چرا اين قدر به اين حادثه تاريخى كه از نظر «كمّيّت و كيفيّت» مشابه فراوان دارد، اهمّيّت داده مى‏شود؟
چرا مراسم بزرگداشت اين خاطره هر سال پرشكوه‏تر و پرهيجان‏تر از سال پيش، برگزار مى‏گردد؟
چرا امروز كه از «حزب اموى‏» و دار و دسته آنها اثرى نيست و قهرمانان اين حادثه مى‏بايست فراموش شده باشند، حادثه كربلا رنگ ابديّت به خود گرفته است؟!
آيا امام حسين عليه السلام در برابر خطر بزرگی كه اسلام را تهديد مى‏كرد و در زمان «يزيد» به اوج خود رسيده بود، مى‏توانست سكوت كند و خاموش بنشيند؟
آيا امام حسین(علیه السلام) نبايد با يك فداكارى فوق العاده و از خودگذشتگى مطلق... با خون پاك خود، سطور درخشانى بر پيشانى تاريخ اسلام بنويسد كه براى آينده، حماسه‏اى جاويد و پرشور باشد؟

ترسیم وضعیت جامعه مسلمین بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)
نویسندۀ دانشمند کتاب«فلسفه شهادت» برای پاسخگویی به سوالات فصل نخست کتاب، علاوه بر تأکید بر تقابل ذاتی دو مکتب الهی و دنياگرايی، وضعیت جامعه مسلمین بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به خوبی ترسیم کرده است.
مولف در ادامه می نویسد: تلاش بنى‏اميّه‏ پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله براى ايجاد يك‏ جنبش ارتجاعى‏ واحیاء«سنّت‏هاى جاهليّت‏» از قبیل مسأله‏ نژاد پرستى، تبعيض‏هاى گوناگون، عدم شایسته سالاری در انتصابات موجب قیام اباعبدالله الحسین(علیه السلام) گردید و اینچنین جاودانگی نام و تاريخ آن حضرت رقم خورد.

امام حسین(علیه السلام)؛ پیروز واقعۀ کربلا
مولّف اثر در بخش دوم کتاب با طرح این پرسش که «به راستی چه کسی پیروز شد؟» و نیز طرح این پاسخ که «پيروزى آن است كه انسان «هدف» خود را پيش ببرد، و دشمن را از رسيدن به مقصود خود باز دارد». در حقیقت مفهوم واقعى «پيروزى‏» و «شكست‏» را برای مخاطبان تبیین می سازد.

تبیین فلسفه عزاداری
«چرا سوگواری می کنیم؟!» سومین بخش از کتاب فلسفۀ شهادت است که با طرح معماگونه علل عزاداری و سوگواری برای نهضت حسینی ، گونه شناسی و روان شناسی گریه در حالات مختلف را مورد بررسی قرار داده است.
گریه شوق، گریۀ عاطفی، گریه پیوند هدف،گریه ذلت و شکست، از جمله گونه های مختلف گریه است که در این میان تأکید مولف بر هدفمندی گریه،حاکی از این مسأله است که گاهى قطره‏هاى اشك پيام‏آور هدف هاست؛ اين قطره اشك، اعلان وفادارى‏ به اهداف مقدّس ياران امام حسين عليه السلام و پيوند دل و جان با آنها و اعلان جنگ با بت‏پرستى، ظلم و ستم و اعلان بيزارى از آلودگيهاست.

شعر حضرت آيت اللَّه العظمى مكارم شيرازى (مدّ ظلّه)در وصف کربلا
«كربلا رزمگه شيران است!»؛ عنوان شعر عاشورایی حضرت آية اللَّه العظمى مكارم شيرازى (مدّ ظلّه) است که در وصف کربلا به رشتۀ نظم درآمده است.
در فرازی از آن اثر شعری می خوانیم:
کربلا كعبه اصحاب حق است‏ شام تاريك ستم را شفق است‏
كربلا رزمگه شيران است‏ پايگاه شرف و ايمان است!
كربلا مدرسه عشق و وفاست‏ كربلا جايگه صدق و صفاست‏
كربلا نور سماوات برين‏ روشنى بخش زمان است و زمين‏
پیوند شعر و حدیث حسینی؛ روشنی بخش عاشقان اباعبدالله الحسین(علیه السلام)
فراز پایانی کتاب«فلسفۀ شهادت» با شعری تحت عنوان «آفرین بر تو» و هم چنین با کلام نورانی امام حسین(علیه السلام) در تبیین اهداف شناسی قیام آن حضرت تحت عنوان«هدف من»، مزین شده است که روشنی بخش عاشقان و رهپویان نهضت حسینی قرار گرفته است.

سخن آخر
لازم به ذکر است تألیف این اثر نفیس در یک جلد و در ٤٦صفحه، در قطع رقعی توسط انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام به زیور طبع آراسته شده و برای نخستین بار در سال ١٣٨٧ منتشر شده و تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.
-------------------

مؤسسات وابسته
معاونت محتوای اعتقادی پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله
بخش پژوهش های محتوای اعتقادی و پاسخ به شبهات یکی از زیر مجموعه های فعّال پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی می باشد که در جهت تبیین معارف اسلامی و عقاید شیعی بر اساس آثار معظّم له، و پاسخ به شبهات مطروحه در فضای مجازی و شبکه های ماهواره ای معاند فعّالیت می کند.
محدوده موضوعات و شبهاتی که بخش محتوای اعتقادی در آن تحقیق و فعّالیّت می کند شامل موضوعاتی می شود که هم وظیفه دفاع از اساس دین و ایمان دینی، هم تبیین معارف اسلام و دفاع از تاریخ، کتاب و پیامبران و همچنین وظیفه تبیین مکتب تشیع و دفاع از آن را بر عهده دارد.

این بخش سه نوع کار شاخص را به عهده گرفته است که عبارتند از:
١. پژوهش در آثار حضرت آیت الله مکارم شیرازی و تدوین مجموعه ای از مطالب معارفی و پاسخ به سوالات و شبهات مطرح در فضای مباحث اخلاقی، معرفتی و اعتقادی طبق مبانی معظم له از این آثار.
این پژوهش ها به دو صورت کتاب محور و موضوعی انجام می شود؛ بدین صورت که یا کتابهای مشخصی تحقیق و پاسخ سوالات ریز و متنوعی در موضوع کتاب از آنها استخراج می شود و یا اینکه یک موضوع معارفی و جواب یک سوال اعتقادی از مجموعه آثار ایشان تحقیق و تدوین می شود.
٢. پژوهش در آثار علمای مورد تایید دفتر و استخراج پاسخ شبهات اعتقادی و معارفی به روش تحقیق کتابی.
٣. پژوهش موضوعی شبهات رصد شده توسط بخش و ارگانهای رصدگر رسانه ای که بولتن های خویش را در اختیار دفتر معظم له قرار می دهند.
این پژوهش ها با رجوع به منابع متنوع مکتوب از مجموعه آثارعلما، کتاب های تحقیقی و مجله های علمی صورت می گیرد که در این کار نیز اولویّت با آثار حضرت آیت الله مکارم شیرازی است.
لازم به ذکر است که پژوهش های موضوعی این بخش، هم به صورت پروژه ای و با طرح اولیّه صورت می گیرد که در موضوعات کلی به صورت کتاب قابل چاپ خواهند بود، همچنین به صورت پاسخ به سوالات متفرقه انجام می شود.
موضوعاتی مثل خداشناسی، رسالت و نبوت، امامت، عدل ، حجاب، بداء، شبهات اسلام و تشیع ایرانیان و... به صورت پروژه ای پی گیری می شوند.
بدون محاسبه مطالب در دست تحقیق، بازبینی و اصلاح و آماده بارگذاری، از موضوعات پروژه ای، تالیفات معظم له و دیگر علماء و سوالات متفرقه، مجموع سوالات بارگذاری شده بدین قرار است:
مطالب و سوالات کتاب محوراز تالیفات معظم له: ٢٥٦٤ سوال که حدود ١٠٠٠ سوال هنوز نمایش داده نشده اند.
مطالب و سوالات کتاب محوراز تالیفات علمای دیگر: ٢٤١٨ سوال که حدود ٢٠٠ سوال هنوز نمایش داده نشده اند.
سوالات پژوهشی متفرقه: ١٢٢ سوال که حدود ٧٤ سوال هنوز نمایش داده نشده اند.
-------------------

معارف اسلامی
«اربعین» نماد «عشق بشریّت» به «اهل بیت(علیهم السلام)»
پرسش : چرا باید اربعین حسینی را گرامی بداریم؟
پاسخ اجمالی: اربعین، گردهمایی عظیمی است که جمعیّت زیادی براى بزرگداشت قیام عاشورا، به سوی کربلا رهسپار می شوند. نکته اعجاب آور این گردهمایی، حضور پیروان ادیان و مذاهب مختلف در این مراسم شیعی است. البته این علاقه تازگی ندارد و در طول تاریخ دارای پیشینه است. زیرا آنان پاسخ فطرت حقّ جوی خویش را در نزد اهل بیت (علیهم السلام) می یافتند و مشتاق و تابع ایشان می گشتند؛ تبعیتی که در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قلوب همگان را فرا خواهد گرفت، و به ایمان قلبی مبدّل خواهد شد.
پاسخ تفصیلی: «اربعین حسینى» گردهمایی عظیمی است که در دنیا شبیه و مانند ندارد! بیش از بیست میلیون نفر براى بزرگداشت شهیدانى که چهارده قرن پیش براى مبارزه با ظلم و ستم و حفظ عزت و شرف برخاسته اند، با پای پیاده از راه هاى دور و نزدیک به سوى مرقد آنان ـ در سرزمین «کربلا» ـ حرکت مى کنند. حتى افراد ناتوان و معلول نیز مسافر راه می شوند؛ و این بزرگداشت عظیم را در تاریخ ثبت می کنند.
چیزی که این واقعه را اعجاب آورتر می کند حضور پیروان ادیان و مذاهب مختلف اعم از سنی ها، مسیحی ها، ایزدی ها، زرتشتی ها و صائبین است؛ در حالی که این واقعه صرفاً در ارتباط با امور معنوی شیعیان است و از واقعه غم انگیزی در تاریخ شیعه حکایت دارد.
این ارتباط و علاقه ی قلبی عمومی به اهل بیت(علیهم السلام)، عجیب نیست! و پیشینه ای به عمر اسلام دارد. یعنی از زمان خود امام حسین(علیه السلام) و سایر چهارده معصوم (علیهم السلام) تا کنون مردم فارغ از عقیده و قومیتشان به این بزرگواران عشق می ورزیدند. نمونه آن، شیفتگی جوانی مسیحی به نام «وهب» به امام حسین (علیه السلام) است. او که به شدّت تحت تاثیر شخصیت این امام بزرگوار قرار گرفته بود، با ایشان همراه شد و در روز عاشورا دلیرانه تا آخرین نفس جنگید.(١)
اکنون نیز، حتی با گذشت قرن ها از زمان حیات آن فرستادگان الهی، رفتار، سخنان و اندیشه ای که از ایشان به یادگار مانده است، موجب جذب اقشار مختلف مردم با عقاید و سلایق مختلف می شود.
منشاء این گرایش، حق جویی انسان، و حقّ گویی اهل بیت (علیهم السلام) است؛ آنان خواه ناخواه حقّ جویان عالم را مجذوب و تابع خویش می سازند. امام رضا (علیه السلام) که فرمود: «فَاِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا» (٢)؛ (مردم اگر زیبایی های کلام ما را بشنوند از ما تبعیت می کنند). این تبعیّت دارای مراتب و سطوح مختلفی است. شاید کمترین حدّ آن، همین همراهی و هم گامی با زائرین اربعینباشد.
اما کار به اینجا ختم نمی گردد! بلکه می توان لحظه به لحظه شاهد تقویت این ارتباط معنوی بود، تا جایی که به ایمانو اعتقاد قلبی بیانجامد. ایمانو اعتقادی که در زمان ظهورحضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) همگانی شده و قلوب همه مردمان ـ و پیروان همه ادیان و مذاهب ـ را فرا می گیرد. همانگونه که خداوند در قرآن وعده داده است که دین بر حقّش را فراگیر فرماید: «وَ دِینِ الْحَقّ لِیُظْهِرَهُ عَلىَ الدِینِ کُلِّهِ » .(٣)
امیرالمومنین (علیه السلام)، تحقّق وعده خداوند در آیه فوق را مربوط به دوران «حکومت مهدوی» می داند، که آیین اسلام فراگیر شده و در همه آبادی های جهان، به یگانگی خداوند و پیامبری رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شهادت داده می شود.(٤)
امام صادق (علیه السلام) نیز در این باره می فرماید: (اختلاف مذاهب و ادیان از بین مى رود و فقط یک دین در سراسر گیتى حکمفرما می شود)؛ «لَیُرفَعَ عَنِ المِلَلِ وَ الاَدیَانِ الاِختِلَافُ وَ یَکُونُ الدِینُ کُلُهُ وَاحِداً» . چنان که خداى تبارک و تعالى فرموده است: «به راستى دین در نزد خدا، اسلام است»)؛ «اِنَّ الدِینَ عِندَاللهِ الاِسلَامُ» .(٥)
در این زمان است که «همه یهودیان و مسیحیان و پیروان ادیان مختلف مسلمان می شوند»،(٦) و فطرت حقّ جوی خویش را از زلال حقّ سیراب می سازند.

جابر بن عبدلله انصاری و زیارت امام حسین (علیه السلام) در روز اربعین
پرسش : ماجرای زیارت جابر بن عبدلله انصاری از شهدای کربلا چیست؟
پاسخ اجمالی: جابر بن عبدالله انصارى از صحابه رسول خدا و ياران با وفاى اهل بيت (علیهم السلام) است. او که در اواخر عمر نابينا گرديده بود به همراه عطیه عوفی برای زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) به کربلا رفت. ورود جابر صحابى بزرگ پيامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلّم) به كربلا در اربعين حسينى، در واقع اين هدف را دنبال مى كرد كه سدّ خفقان را بشكند و راه را براى زائران حسينى بگشايد تا با زيارت پرشورشان پرچم عاشورا را در كربلا برافرازند و خاطره شهيدان را همواره زنده نگه دارند و مبارزه دامنه دارى را از اين طريق بر ضدّ دشمن آغاز كنند.
پاسخ تفصیلی: جابر بن عبدالله انصارى از صحابه رسول خدا و یاران با وفاى اهل بیت (علیهم السلام) است. پدرش عبدالله بن عمرو بن حرام انصارى از پیشگامان دعوت پیامبر براى هجرت به مدینه است. عبدالله بن عمرو در بیعت عقبه (در مکه) حضور داشت. در جنگ بدرو احد نیز در رکاب رسول خداشرکت جست و در جنگ احد به شهادت رسید. (١)
جابر خود نیز در بیعت عقبه ثانیه ـ در حالى که کودک بود ـ در کنار پدرش شرکت داشت. وى از یاران برجسته رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بود. و در هیجده غزوه همراه پیامبر حضور داشت و در جنگ صفین نیز در رکاب على(علیه السلام) بود. او در اواخر عمر نابینا گردید و در سال ٧٤ یا ٧٧ هجرى در سنّ ٩٤ سالگى وفات یافت. (٢)
عطیّه عوفى (٣) مى گوید: همراه با جابر بن عبدالله انصارى براى زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) حرکت کردیم؛ وقتى به کربلا رسیدیم، جابر وارد رودخانه فرات شد و غسل (زیارت) کرد؛ آنگاه لنگى بر کمر بست و حوله اى بر دوش انداخت (همانند لباس محرم) و سپس خود را خوشبو نمود و به سمت قبر امام حسین(علیه السلام) حرکت کرد. به هنگام حرکت همواره ذکر مى گفت، تا آنکه به قبر نزدیک شدیم.
در آن هنگام به من گفت: دستم را روى قبر بگذار. هنگامى که دستش را روى قبر گذاشتم، جابر بیهوش بر روى قبر افتاد.
من آب به صورت جابر پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار صدا زد «یا حسین» (٤)
و ادامه داد: «حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ»؛ (آیا دوست، پاسخ دوستش را نمى دهد؟!)
سپس با خودش گفت: «چگونه (حسین) پاسخت را بدهد، در حالى که میان خون آغشته شده و بین بدن و سرش جدایى افتاده است؟»
سپس افزود: «فَاَشْهَدُ اَنَّکَ ابْنُ خَیْرِ النَّبِیِّینَ، وَ ابْنُ سَیِّدِ الْمُوْمِنینَ، وَ ابْنُ حَلیفِ التَّقْوى، وَ سَلیلُ الْهُدى، وَ خامِسُ اصْحابِ الْکِساءِ، وَ ابْنُ سَیِّدِ النُّقَباءِ، وَ ابْنُ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ النِّساءِ، وَ ما لَکَ لاتَکُونُ هکَذا وَ قَدْ غَذَّتْکَ کَفُّ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ، وَ رُبِّیتَ فِی حِجْرِ الْمُتَّقینَ، وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْىِ الاِْیمانِ، وَ فُطِمْتَ بِالاِْسْلامِ، فَطِبْتَ حَیّاً، وَ طِبْتَ مَیِّتاً، غَیْرَ اَنَّ قُلُوبَ الْمُوْمِنینَ غَیْرُ طَیِّبَه لِفِراقِکَ، وَ لا شاکَّه فِی الْخِیَرَهِ لَکَ، فَعَلَیْکَ سَلامُ اللهِ وَ رِضْوانُهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلى ما مَضى عَلَیْهِ اَخُوکَ یَحْیَى بْنُ زَکَرِیّا»؛ (گواهى مى دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند سرور مومنان و فرزند هم پیمان تقوا و از سلاله هدایتى. تو پنجمین فرد از اصحاب کسایى، و فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه اى که بانوى همه زنان است. چرا چنین نباشد! (و این همه شرافت و بزرگى نداشته باشى) در حالى که بزرگ پیامبران با دست خویش به تو غذا داد و در دامن پرهیزکاران پرورش یافتى و از پستان ایمان شیر نوشیدى و با اعتقاد به اسلام از شیر باز گرفته شدى؛ تو پاک زیستى و پاک از دنیا رفتى، جز آنکه دل هاى مومنان از فراقت آسوده نیست در حالى که شک ندارند جایگاه بلندى براى توست؛ پس سلام و رضوان الهى بر تو باد. و (من) گواهى مى دهم که تو بر همان طریقى رفتى که برادرت یحیى بن زکریا رفت و در دفاع از حقّ به شهادت رسید).
آنگاه چشمش را (مانند یک انسان بینا) به اطراف قبر گردانید و (و خطاب به سایر شهیدان) گفت:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَیُّهَا الاَْرْواحُ الَّتی حَلَّتْ بِفِناءِ الْحُسَیْنِ، وَ اَناخَتْ بِرَحْلِهِ، اَشْهَدُ اَنَّکُمْ اَقَمْتُمُ الصَّلاهَ، وَ آتَیْتُمُ الزَّکاهَ، وَ اَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ جاهَدْتُمُ الْمُلْحِدینَ، وَ عَبَدْتُمُ اللهَ حَتّى اَتاکُمُ الْیَقینُ»؛ (درود بر شما اى ارواحى که بر آستان حسین فرود آمده، و در کنارش آرام گرفتید؛ گواهى مى دهم که شما نمازرا بر پا داشتید و زکات را ادا کردید، امر به معروف و نهى از منکر نمودید و با ملحدان و بى دینان پیکار کردید و تا هنگام مرگ خدارا عبادت نمودید).
آنگاه افزود: «وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شارَکْناکُمْ فیما دَخَلْتُمْ فیهِ»؛ (سوگند به خدایى که محمد را به حق براى پیامبرى برانگیخت، ما با شما شهیدان در راهى که وارد شده اید، شریکیم!).
«عطیّه» که این سخن را شنید، با شگفتى پرسید: «چگونه ما شریک (رزم و شهادت) آنها هستیم، با آن که (براى یارى حسین (علیه السلام)) نه فراز و نشیبى را پیمودیم و نه شمشیرى زدیم، درحالى که اینان، میان سرها و بدن هایشان جدایى افتاد (و به شهادت رسیدند) و فرزندانشان یتیم شدند و زنانشان بى شوهر؟»
جابر پاسخ داد: «یا عَطیَّهُ! سَمِعْتُ حَبیبی رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: «مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ، وَ مَنْ اَحَبَّ عَمَلَ قَوْم اُشْرِکَ فی عَمَلِهِمْ»، وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبیّاً انَّ نِیَّتی وَ نِیَّهَ اَصْحابی عَلى ما مَضَى عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ وَ اَصْحابُهُ»؛ (اى عطیّه! از حبیبم رسول خدا شنیدم که مى فرمود: «هرکس گروهى را دوست داشته باشد در قیامت با آنان محشور خواهد شد و هر کس عمل گروهى را دوست داشته باشد، در عمل آنها شریک است». سوگند به خدایى که محمّد را به حق براى رسالت برانگیخت، [اگر من بر اثر ناتوانى نتوانستم همراه امام حسین (علیه السلام) باشم]، ولى نیّت و خواسته من و یارانم، بر همان مسیرى است که حسین (علیه السلام) و یارانش پیموده اند). (٥)
ورود جابر صحابى بزرگ پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) به کربلا در اربعین حسینى براى زیارت قبر پاک آن حضرت و سایر شهداى راه خدا، در واقع این هدف را دنبال مى کرد که سدّ خفقان را بشکند و راه را براى زائران حسینى بگشاید تا با زیارت پرشورشان پرچم عاشورا را در کربلا برافرازند و خاطره شهیدان را همواره زنده نگه دارند و مبارزه دامنه دارى را از این طریق بر ضدّ دشمن آغاز کنند.
اضافه بر این، زیارت این صحابى بزرگ، درسى است براى نابخردانى که از زیارت قبور اولیاءالله به خاطر کج فهمى و عدم درک حقیقت تعلیمات اسلام، ممانعت به عمل مى آورند.
مطابق نقل سید بن طاووس کاروان اهل بیت (علیهم السلام) در کربلا با جابر و یارانش ملاقات کردند و با گریه و ناله و زارى به استقبال یکدیگر شتافتند و چند روزى را در کربلا به اقامه عزا پرداختند.
مقرّم در مقتل خود این واقعه را چنین بیان می کند که: پس از سه روز عزادارى، امام سجّاد (علیه السلام) چاره اى جز این ندید که دستور حرکت از کربلا را به سوى مدینه صادر نماید، چرا که مى دید عمه هایش و زنان و کودکان، شب و روز آرام و قرار ندارند و به نوحه و گریه مى پردازند. از کنار قبرى برمى خیزند و در جوار قبرى دیگر مى نشینند (خوف آن بود که آنجا جان خود را از دست دهند). (٦)
کاروان به سوى مدینه روانه شد در آن حال جناب امّ کلثوم(علیها السلام) اشعار جانسوزى را خطاب به مدینه خواند (که چند بیت از آن چنین است):
«مَدینَهَ جَدِّنا لاتَقْبَلینا
فَبِالْحَسَراتِ وَالاَْحْزانِ جِئْنا
خَرَجْنا مِنْکِ بِالاَْهْلینَ جَمْعا
رَجَعْنا لارِجـالَ وَلا بَنینا
وَرَهْطُکَ یا رَسُولَ اللهِ اُضْحُوا
عَرایـا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبینا
اَفاطِمُ لَوْ نَظَرْتِ اِلَى السَّبایا
بَناتُکِ فِى الْبِلادِ مُشَتَّتینا
فَلَوْ دامَتْ حَیاتُکِ لَمْ تَزالی
اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ تَنْدُبینا
اَلا یـا جَدَّنا قَتَلوُا حُسَیْنا
وَلَمْ یَرْعَوْا جِنابَ اللهِ فینا
لَقَدْ هَتَکُوا النِّساءَ وَحَمَّلُوها
عَلَى الاَْقْتابِ قَهْراً اَجْمَعینا»
(اى مدینه جدّ ما، مپذیر ما را، چرا که با حسرت و حزن به سویت آمده ایم!
از نزد تو با همه خویشاوندان بیرون رفتیم، ولى اکنون بدون مردان و فرزندان بازگشتیم!
اى رسول خدا! خاندانت قربانى شدند و بدنهایشان در صحراى گرم کربلا عریان گردید و [اموالشان] غارت شد.
اى فاطمه! اگر به دختران اسیرت که در شهرها پراکنده [و گردانده] شدند نگاه مى کردى؛ و زندگى ات در دنیا جاویدان بود، پیوسته تا قیامت ناله مى کردى!
اى جدّ ما! حسین را کشتند و حرمت الهى را درباره ما رعایت نکردند.
به زنان بى احترامى نمودند و به زور آنها را بر شتران تندخو سوار کردند). (٧)، (٨)

ورود خاندان اهل بیت امام حسین (علیه السلام) به کربلا در اوّلین اربعین
پرسش : آیا صحیح است که اهل بیتامام حسین(علیه السلام) در اوّلین اربعین وارد کربلا شدند ؟
پاسخ اجمالی: ورود اهل بیت (علیهم السلام) در روز اربعین به کربلا از دو جهت مورد تردید قرار گرفته است؛ نخست از نگاه تاریخى نظرات مخالفى در این زمینه ابراز شده و دیگر آنکه بُعد مسافت مانع تحقق چنین امرى است. ولی از مجموع شواهد و قرائن و کلماتى که از عالمان و محقّقان ذکر شده، مى توان ورود اهل بیت (علیهم السلام) را در روز اربعین به کربلا تقویت کرد و با ردّ اقامت یک ماهه ایشان در شام، این موضوع تثبیت مى شود.
پاسخ تفصیلی: ورود اهل بیت (علیهم السلام) در روز اربعینبه کربلا از دو جهت مورد تردید قرار گرفته است؛ نخست از نگاه تاریخى نظرات مخالفى در این زمینه ابراز شده و دیگر آنکه بُعد مسافت مانع تحقق چنین امرى است.
در این جا هر دو وجه را مورد بررسى قرار مى دهیم؛ ابتدا اقوالى که پیرامون این مساله وجود دارد:
قول اول، آن است که اهل بیت (علیهم السلام) در همان سال ٦١ در روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند که همان نظر سید بن طاووس در لهوف است و ابن نمانیز به همین معتقد است.(١)
در نفس المهموم از قول «تاریخ حبیب السّیر» آمده است که یزید سرهاى شهیدان را به على بن الحسین (علیه السلام) تسلیم کرد و آن حضرت سرها را روز بیستم صفر به بدن ها ملحق کرده و سپس به مدینه بازگشت،(٢) و در مقتل الحسین مقرّم این سخن از ابوریحان بیرونى در- الآثار الباقیه - نیز نقل شده است.(٣)
مطابق این سخن، مى توان گفت که اهل بیت نیز همراه امام سجاد(علیه السلام) در روز اربعین به کربلا آمدند و سخن سید بن طاووس تقویت مى شود.
قول دوم، شیخ مفید مى نویسد: «روز بیستم صفر روزى است که خاندان حرم حسینى از شام به مدینه آمدند، و این روز همان روزى است که جابر بن عبداللَّه انصارى به کربلا براى زیارتقبر امام حسین (علیه السلام) آمد و او نخستین کسى است که قبر آن حضرت را زیارت کرد».(٤)
شیخ طوسى نیز در مصباح المتهجّد تصریح مى کند: روز بیستم صفر، روز ورود حرم حسینى از شام به مدینه است.(٥)
قول سوم، سید بن طاووس در کتاب اقبال، ورود حرم حسینى را در اربعین به کربلا بعید مى شمرد و هم ورودشان را به مدینه(٦) و علامه مجلسى نیز هر دو را بعید مى داند.(٧) در واقع سید بن طاووس که کتاب اقبال را پس از لهوف نوشته، نظرِ نخست خویش را نمى پذیرد، هرچند مى گوید: ممکن است آنها به کربلا رفته باشند، ولى نه در روز بیستم صفر.(٨)
قول چهارم و پنجم، آنکه به هنگام رفتن از کوفه به شام، نخست به کربلا آمده اند(٩) و یا آنکه بعد از مراجعت از شام به مدینه، در زمان دیگرى به کربلا آمده اند.
این دو قول را حاج شیخ عباس قمى در منتهى الآمال به برخى نسبت داده؛ ولى آنها را ضعیف شمرده است؛ چرا که در نقل ها نیامده است.
قول ششم، آن است که خاندان حسینى در سال ٦٢ یعنى یک سال بعد، در روز بیستم صفر به کربلا آمده اند؛ که این قول را فرهاد میرزا در کتاب «قمقام زخّار» انتخاب کرده است.(١٠)
مطابق آنچه گفته شد، «سید بن طاووس» در «لهوف» و «ابن نما» در «مثیر الاحزان» و «شیخ بهایى» در «توضیح المقاصد» معتقدند اهل بیت (علیهم السلام) در اربعین اوّل به کربلا آمدند و مقصود، اربعینسال ٦١ است؛
زیرا گفته اند به هنگام مراجعت از شام از راهنماى کاروان خواستند آنها را به کربلا ببرد.
اما بُعد مسافت و توقف هاى طولانى :
آنچه که سبب تردید حضور خاندان حسینى در اربعین سال ٦١ در کربلا شده است، بعد مسافت از کوفه به شام و سپس از شام به کربلاست؛ بویژه آنکه آنان را در میان راه و در شام مدت زیادى نگه داشتند.
مرحوم حاج شیخ عباس قمى در منتهى الآمال در این باره مى نویسد: «ثقات محدّثین و مورّخین متّفقند که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام عمر سعد، نخست، سرهاى شهدا را به نزد ابن زیاد روانه کرد و پس از آن، در روز دیگر اهل بیت (علیهم السلام) را به کوفه برد. ابن زیادپس از زندانی کردن اهل بیت (علیهم السلام) نامه اى به یزید نوشت که با سرها و اسیران چه کند؟ یزید پاسخ داد که آنها را به شام روانه سازد و پس از آن بود که آنها را روانه شام ساخت.
همچنین از کتاب هاى معتبر نقل شده است که آنها را از راه اصلى و شهرها و آبادى ها عبور دادند که قریب به چهل منزل مى شود و حتّى اگر بگوییم آنها را از بیابان و مسیر غیر اصلى عبور داده باشند، نزدیک به بیست روز طول مى کشید؛ چرا که میان کوفه و شام به خطّ مستقیم یکصد و هفتاد و پنج فرسخ است و در شام هم قریب به یک ماه توقّف کرده اند، همان گونه که سیّد بن طاووس در اقبال گفته است.
بنابراین، با ملاحظه مسایل فوق، بسیار بعید است که اهل بیت (علیهم السلام) در بیستم صفر و روز ورود جابر به کربلا، وارد کربلا شده باشند و خود سیّد در اقبال آن را بعید شمرده است؛ علاوه بر آنکه بزرگان حدیث و تاریخ و سیره به این مطلب اشاره اى نکرده اند، با آنکه شایسته ذکر بود. بلکه شیخ مفید و شیخ طوسى و کفعمى گفته اند، روز بیستم صفر آنها به مدینه آمده اند.
همچنین در کتاب مصباح الزایر از سید بن طاووس و بشاره المصطفى از عمادالدین ابوالقاسم آملى که هر دو از کتاب هاى معتبرند، ماجراى ورود جابر به کربلا آمده است، ولى هرگز نامى از ورود اهل بیت (علیهم السلام) در آن هنگام برده نشده است؛ با آنکه به حسب مقام شایسته ذکر بود».(١١)
مرحوم حاجى نورى در کتاب «لولو و مرجان»(١٢) و «علامه شهید مرتضى مطهرى» در «حماسه حسینى» نیز آن را بعید، بلکه ناممکن دانسته اند.(١٣)
ولى به چند دلیل، امکان ورود اهل بیت حسینى (علیه السلام) را در اربعین اول به کربلا نمى توان به کلّى انکار کرد:
١. تصریح مورّخانى قبل از سید بن طاووس : هرچند برخى از محققان گفته اند که این سخن نخستین بار توسط سید بن طاووس در قرن هفتم مطرح شد، ولى جستجوى تاریخى نشان مى دهد، پیش از آن بزرگوار و یا معاصر با وى دیگران نیز این مطلب را ابراز داشته اند، که در اینجا به برخى از آنان اشاره مى کنیم:
الف) ابوریحان بیرونى (متوفاى ٤٤٠ ق) در الآثار الباقیه مى نویسد: «در بیستم ماه صفر بعد از خروج اهل بیتاز شام، سرهاى مبارک شهدا به کربلا آورده شد و کنار بدن ها دفن گردید»(١٤) البته خواهد آمد که این سرها توسط امام سجاد(علیه السلام) به کربلا آورده شد.
ب) عماد الدین طبرى آملى (متوفاى اوایل قرن ششم) در کتاب بشاره المصطفى به آن تصریح کرده است؛ وى در این کتاب پس از نقل ماجراى زیارت جابر و عطیه آورده است: در این میان جمعیتى را دیدند از مسیر شام به کربلا نزدیک مى شود. جابر به عطیه گفت: برو ببین اینها چه کسانى هستند؟
عطیه رفت و برگشت و به جابر گفت: اى جابر، برخیز و از حرم رسول خدا (صلى الله علیه و آله) استقبال کن؛ چراکه حضرت زین العابدین (علیه السلام) به همراه عمه ها و خواهرانش مى آیند.
جابر برخاست و با سروپاى برهنه به استقبال آن کاروان شتافت؛ وقتى که به امام زین العابدین (علیه السلام) نزدیک شد، امام به او فرمود: «اَنَتَ جابرٌ؟»؛ ( تو جابرى؟) پاسخ داد: آرى، امام فرمود: «یا جابِرُ هیهُنا وَاللَّهِ قُتِلَتْ رِجالُنا، وَذُبِحَتْ اَطْفالُنا، وَسُبِیَتْ نِساوُنا، وَحُرِّقَتْ خِیامُنا»؛ (اى جابر به خدا سوگند! اینجا مردان ما کشته شدند، اطفال ما سربریده شد، زنان ما اسیر گردیده و خیمه هاى ما سوزانده شد).(١٥)
ج) ابن نما(متوفاى اواخر قرن هفتم) در مثیر الاحزان ماجراى ورود اهل بیت (علیهم السلام) به کربلا و ملاقات با جابر را با صراحت نقل کرده است.(١٦)
بنابراین، مطابق نقل ها، ورود اهل بیت (علیهم السلام) در اربعیناوّل به کربلا بعید به نظر نمى رسد.
٢. الحاق سرهاى شهدا به بدن ها: همچنین برخى دیگر از صاحب نظران هر چند به این مطلب (ورود اهل بیت در اربعین به کربلا) تصریح نکرده اند، ولى لازمه سخنانشان مطلب فوق است. آنان که مى نویسند: امام سجاد (علیه السلام) سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را به کربلا آورد و به بدن پدر بزرگوارش ملحق کرد. و یا مى نویسند: سر مبارکش به کربلا برگردانده شد، هرچند نام امام سجاد(علیه السلام) را ذکر نکرده اند. این سخن با ضمیمه این نکته که ورود آن حضرت به کربلا را، جز در اربعین حسینى ننوشته اند، و الحاق سر نیز فقط توسط آن حضرت صورت گرفت، مى توان نتیجه گرفت که ورود آنان به کربلا و الحاق سرها در همان بیستم صفر بوده است.
در اینجا به پاره اى از اقوال اشاره مى کنیم:
الف) شیخ صدوق (متوفاى ٣٨١ ق) مى نویسد: «امام سجاد علیه السلام با اهل بیت (علیهم السلام) به همراه سرهاى مبارک شهیدان (از دمشق) خارج شدند و سرهاى مقدس را به کربلا باز گردانند و (به خاک سپردند)».(١٧)
ب) فتّال نیشابورى (متوفاى ٥٠٨ ق) نیز مى نویسد: «خَرَجَ عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِالنِّسْوَهِ، وَرَدَّ رَاْسَ الْحُسَیْنِ الى کَرْبَلاءَ»؛ (امام على بن الحسین (علیه السلام) همراه با زنان، سر امام حسین (علیه السلام) را به کربلا بازگرداند). (١٨)
ج) ابن شهر آشوب (متوفاى ٥٨٨ ق) نیز در مناقب، اعاده سر مطهر امام حسین (علیه السلام) را به بدنش ذکر کرده است.(١٩)
د) عالم بزرگ اهل سنّت سبط بن جوزى (متوفاى ٦٥٤ ق) نیز مى نویسد: «اَلْاَشْهَرُ اَنَّهُ رُدَّ الى کَرْبِلاءَ فَدُفِنَ مَعَ الْجَسَدِ»؛ (قول مشهورتر آن است که سر مبارک آن حضرت به کربلا آورده شد و در کنار پیکر مطهرش دفن گردید).(٢٠)
ه) علّامه مجلسى نیز مى نویسد: «مشهور میان علماى امامیه آن است که سر مبارک آن حضرت کنار پیکر شریفش به خاک سپرده شد و این کار توسط امام على بن الحسین علیه السلام انجام گرفت».(٢١)
و) شبلنجى عالم بزرگ اهل سنت نیز مى نویسد: «امامیه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسین (علیه السلام) سر مطهر آن حضرت به بدنش در کربلا ملحق شد».(٢٢)
بنابراین، با توجّه به این نکته که سرهاى شهدا به کربلا بازگردانده شد و آن هم توسط امام سجّاد (علیه السلام) صورت گرفت و در کنار بدن هاى مطهّر به خاک سپرده شد و از سوى دیگر نقل نشده است که آن حضرت پس از ورود به مدینه، سرها را به کربلا آورده باشد و یا کاروان را به مدینه فرستاده و خود به تنهایى به کربلا آمده باشد؛ مى توان از آن استفاده کرد که امام سجّاد (علیه السلام) همراه خواهران و عمه ها و دیگر بازماندگان حادثه عاشورا به کربلا آمده است (همان گونه که شیخ صدوق و فتّال نیشابورى به آن تصریح کرده اند) و ضمن دفن سرهاى شهیدان، بار دیگر با شهداى کربلا تجدید خاطره نمودند؛ هرچند در پاره اى از این نقل ها نیامده است که آن روز، بیستم صفر و یا با روز ورود جابر بن عبداللَّه همراه بوده است، امّا در پاره اى دیگر از نقل ها به آن تصریح شده است (مانند سخن ابوریحان بیرونى) و آنها که انتقال سرها را به کربلا آورده اند، نیز تاریخ دیگرى ذکر نکرده اند؛ لذا با توجه به سخن کسانى که معتقدند ورود اهل بیت (علیهم السلام) به کربلا در بیستم صفر بوده، مى توان نتیجه گرفت که الحاق سرها توسط امام سجاد(علیه السلام) همراه دیگر اعضاى کاروان در همان روز اتفاق افتاده است.
٣. سنّت زیارت اربعین :
مرحوم علّامه مجلسى در زاد المعاد مى نویسد: «چون جابر که از بزرگان صحابه بود، اساس این کار را گذاشت، مى تواند دلیل فضیلت زیارت آن حضرت در این روز شده باشد» ولى با این حال، احتمال مى دهد وجوه دیگرى داشته باشد که بر ما مخفى است.(٢٣)
امّا به نظر مى رسد که نمى تواند این همه اهتمام نسبت به زیارت اربعین و آن را از علایم مومن شمردن و نقل زیارتنامه اى مخصوص از سوى امام صادق (علیه السلام)، به صرف زیارت آن حضرت از سوى جابر بن عبداللَّه انصارى در اربعین باشد؛ به ویژه آنکه زیارت اربعین ویژه امام حسین (علیه السلام) است و درباره هیچ یک از دیگر معصومان چنین زیارتى وارد نشده است. بلکه همانطور که دانشمند بزرگ و محقّق شهیر ابوریحان بیرونى گفته است: «وَفِی الْعِشْرینَ رُدَّ رَاْسُ الْحُسَیْنِ علیه السلام الى جُثَّتِهِ حَتَّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ، وَ فیهِ زِیارَهُ الْاَرْبَعینَ»؛ (در بیستم صفر سر مطهّر امام حسین (علیه السلام) به پیکرش بازگردانده شد و همراه آن به خاک سپرده شد و در همین روز زیارت اربعین وارد شده است) (٢٤)
در نتیجه با توجه به این نکته که اربعین فى حدّ نفسه امتیازى ندارد، باید در اربعین امام حسین علیه السلام حادثه ویژه اى اتفاق افتاده باشد که آن را از سایر روزهاى قبل و بعدش ممتاز ساخته باشد و این جز با الحاق سرهاى شهدا به بدن هایشان و زیارت قبور شهدا توسط امام سجاد(علیه السلام) و کاروان همراه، نمى تواند باشد.
٤. مساله بُعد مسافت و توقف طولانى مدت در شام:
این اشکال را مى توان این گونه پاسخ داد:
در کتاب هاى متعددى آمده است که روز ورود کاروان اسیران به شام، روز اوّل صفر بوده است که پیش از این به آن اشاره شد، و بنى امیه نیز آن روز را براى خود عید قرار دادند.(٢٥)
حاج شیخ عباسقمى نیز مى نویسد: «شیخ کفعمى و شیخ بهایى و محدّث کاشانى گفته اند: روز اوّل صفر، سر حضرت سیّدالشهداء را به شام آوردند و بنى امیه آن روز را عید گرفتند و اندوه مومنان در این روز تازه گردید ...».(٢٦)
چنانکه گذشت کاروان اسیران نیز همراه با سرها وارد شام شدند؛ بنابراین، آنها روز اوّل صفر در شام بودند.
امّا زمان حضور آنان در شام، آنگونه که سیّد در اقبال نوشته و آن را یک ماه دانسته است، بعید به نظر مى رسد؛ زیرا نقل شده است که پس از خطبه هاى حضرت زینب و امام سجّاد (علیهما السلام) و تغییر اوضاع شام، کاروان اهل بیت (علیهم السلام) از یزیداجازه گرفتند که در شام عزادارى کنند و آنها به مدت چند روز مجلس عزا بپا داشتند تا آنکه به یزید گفته شد، مصلحت نیست اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را در این شهر نگه دارید؛ آنها را مهیاى سفر حجاز کن؛ و او نیز چنین کرد.(٢٧)
مرحوم شیخ مفید نیز مى نویسد: پس از اتمام جلسه یزید، دستور داده شد که آنها را در خانه اى نزدیک قصر یزیداقامت دهند، سپس مى افزاید: «فَاَقامُوا اَیّاماً ثُمَّ نَدَبَ النُّعْمانَ بْنَ بَشیر ...»؛ (چند روزى در آنجا اقامت گزیدند، سپس نعمان بن بشیر را فرا خواند و دستور داد آنها را آماده رفتن کند).(٢٨)
مورّخ معروف «طبرى» مى نویسد: «آنها به مدت سه روز (در شام) مراسم ماتم بر پا کردند».(٢٩)
بنابراین، اقامت آنها در شام به مدت یک ماه جز توسط سیّد در اقبال نقل نشده است و با توجه به وضع شام و افشاگرى هاى اهل بیت به نظر نمى رسد که مصلحت دستگاه اموى در آن بود که اهل بیت (علیهم السلام) را مدت طولانى در شام نگه دارند و سخن کسانى که مى نویسند ایامى چند در آنجا بودند، صحیح تر است.
در نتیجه اگر از روز ورود آنها به شام که اوّل صفر بوده و حضور در مجلس یزید و آنگاه ماندن حداکثر هفت روز را بپذیریم، باید اهل بیت (علیهم السلام) را دوازده روز مانده به بیستم صفر از شام حرکت داده باشند، و این مدتِ زمانى، براى رسیدن کاروان از شام به کربلا کافى است؛ زیرا:
١. جناب سید بن طاووس با آنکه در اقبال ورود کاروان اهل بیت (علیهم السلام) را در اربعین به کربلا بعید مى داند، ولى مى نویسد: «رفت و برگشت از کوفه به شام بیست روز طول مى کشد».(٣٠) بنابراین در مدت ١٢ روز مى توان از شام به کربلا رسید.
٢. در تاریخ آمده است: آنگاه که مروان بن حکم، سردار سپاهش عامر بن ربیعه را با یکصد هزار لشکر از شام براى جنگ با مختاراعزام کرد، آنها در مدت ده روز به کوفه رسیدند.(٣١)
بدیهى است، اگر بتوان لشکرى یکصد هزار نفرى را طىّ مدت ده روز به کوفه رساند، رسیدن کاروانى کوچک در مدت ١٢ روز به کربلا مشکلى ندارد.
مرحوم شهید قاضى طباطبایى موارد متعدد تاریخى ذکر کرده است که مى توان مسیر شام به عراق را در کمتر از ده روز طى کرد و حتى از مرحوم سید محسن امین نویسنده کتاب اعیان الشیعه نقل مى کند: راهى میان شام و عراق است که مستقیم است و عرب هاى عقیل در زمان ما از آن راه مى روند و در مدت یک هفته به عراق مى رسند.(٣٢)
٣. امام حسین (علیه السلام) مسیر میان مدینه و مکه را که حدود ٤٧٠ کیلومتر است به مدت پنج روز پیمود، زیرا آن حضرت دو روز مانده به پایان ماه رجب از مدینه حرکت کرد و روز سوم شعبان وارد مکه شد.(٣٣)
بنابراین، مسیر شام تا کربلا که قریب ٦٠٠ کیلومتر است را مى توان به راحتى در مدت ده روز پیمود (دقت کنید!).
به هر حال، از مجموع شواهد و قراین و کلماتى که از عالمان و محقّقان ذکر شد، مى توان ورود اهل بیت (علیهم السلام ) را در روز اربعین به کربلا تقویت کرد و سخنان آنان که معتقدند کاروان اهل بیت (علیهم السلام) با جابر و همراهانش در کربلا ملاقات کردند و به عزادارى پرداختند، پذیرفت. و اگر جناب سید بن طاووس در اقبال آن را بعید مى شمرد مشکلى ایجاد نمى کند، چرا که ایشان با فرض ماندن آنها به مدت یک ماه در شام، ورود آنها را در روز اربعین به کربلا نمى پذیرد، همان گونه که ورودشان را در این تاریخ به مدینه نیز قبول ندارد؛ ولى هنگامى که ثابت شد، کاروان اسرا کمتر از ده روز در شام مانده اند، پذیرش سخن سید بن طاووس در لهوف که ورود آنها را به کربلا همزمان با ورود جابر از قول راوى نقل کرده، به حقیقت نزدیک تر است.
در واقع، سیدبن طاووس در تاریخ معتبرى این حادثه را دیده بود و آن را در لهوف نقل کرده، ولى بعداً که در تاریخ دیگرى خوانده است آنها به مدت یک ماه در شام مانده اند، ورود کاروان اهل بیت (علیهم السلام) را در روز اربعین به کربلا ناممکن دانسته است.
طبیعت امر نیز اقتضا مى کند که این کاروان قبل از رفتن به مدینه بار دیگر با آسودگى به کربلا بروند و با قبور شهدا تجدید دیدار نمایند.
مرحوم حاج میرزا ارباب (از علماى معروف قم) مى نویسد: «به حسب عادت بعید مى نماید که آن قافله دل شکسته که با اکراه و اضطرار از کربلا کوچ کردند و از گریه و سوگوارى منع شدند و اجساد شریفه شهداى خود را در مقابل آفتاب دیدند، بدون آگاهى برحال مقابر مقدّسه و اطلاع بر حال، به مدینه رجوع کنند و به زیارتآن تربت مقدّسه فایز نشده، برگردند».(٣٤) .(٣٥)
در نتیجه، با ردّ سخن آنان که اقامت یک ماهه را در شام مطرح کرده اند، موضوع ورود اهل بیت (علیهم السلام) در اربعین سال ٦١ به کربلا تثبیت مى شود.
پی نوشت:
(١). بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مصحح: جمعی از محققان، دار احياء التراث العربي، بیروت، ج ٤٥، ص ١٦.
(٢). عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، شیخ صدوق، محمد بن على بن بابويه ، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى ، نشر جهان ، تهران ، ١٣٧٨ ق ، چاپ اول ، ج ١، ص ٣٠٧، (باب فيما جاء عن الإمام علي بن موسى(علیه السلام) من الأخبار المتفرقة).
(٣). سوره توبه، آیه ٣٣.
(٤). البرهان في تفسير القرآن ، بحرانى، سيد هاشم، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، مؤسسه بعثه ، قم ، ١٣٧٤ ش ، چاپ اول ، ج ٥، ص ٣٦٦؛ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، استرآبادى، علی، مؤسسة النشر الإسلامي ، قم ، ١٤٠٩ ق ، چاپ اول ، ص ٦٦٣.
(٥). مختصر البصائر، حلى، حسن بن سليمان بن محمد، مؤسسة النشر الإسلامي، قم، چاپ اول، ١٤٢١ ق، ص ٤٣٦.
(٦). ابن عباس ذیل آیه ٣٣ سوره توبه می گوید: وعده خداوند در این آیه زمانی محقق می شود که: «لَا يَبْقَى يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌّ وَ لَا صَاحِبُ مِلَّةٍ إِلَّا دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ ». بحار الأنوار، همان، ج ٥١، ص ٦١.

(١). رجوع كنيد به: الاصابة في معرفة الصحابة، ج ٤، ص ١٦٢ (شرح حال عبدالله بن عمرو بن حرام).
(٢). رجوع كنيد به: الاستيعاب، ج ١، ص ٢١٩؛ دائرة المعارف الشيعيّة العامة، ج ٧، ص ٧٠؛ معجم رجال الحديث، ج ٤، ص ١١ و اعيان الشيعه، ج ٤، ص ٤٧.
(٣). شيخ طوسى در رجال خود عطيه عوفى را از اصحاب اميرمؤمنان على(عليه السلام) شمرده است؛ وى از قبيله هَمْدان و داراى كتابى در تفسير بوده است. خود او مى گويد: من قرآن را با تفسيرش سه بار بر ابن عباس عرضه كردم، ولى قرائت قرآن را هفتاد بار نزد او خواندم (رجوع كنيد به: سفينة البحار، شرح حال عطيه).
(٤). در نقلى ديگر آمده كه جابر نخست سه بار تكبير گفت و آنگاه زيارت نامه اى خواند (رجوع كنيد به: بحارالانوار، ج ٩٨، ص ٣٢٩.)
(٥). بحارالانوار، ج ٦٥، ص ١٣٠، ح ٦٢.
(٦). مقتل الحسين مقرّم، ص ٣٧٣.
(٧). بحارالانوار، ج ٤٥، ص ١٩٧. (با تلخيص)
(٨). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام ، قم ، ١٣٨٨ ه. ش ، ص ٦٢٢.

(١). مثیرالاحزان، ص ١٠٧. شیخ بهایى نیز معتقد است در اربعین حسینى، اهل بیت علیهم السلام به کربلا آمدند و با جابر ملاقات کردند توضیح المقاصد، ص ٦ هر چند وى اربعین را روز نوزده صفر مى داند، ولى با توجه به آنکه امام حسین در عصر عاشورا به شهادت رسید، باید ابتداى اربعین را از روز یازدهم حساب کرد ولذا بیستم صفر، اربعین آن حضرت مى شود رجوع کنید به: تحقیق درباره اربعین، ص ٢٠١- ٢٠٢.
(٢). نفس المهموم، ص ٢٦٩.
(٣). مقتل الحسین مقرّم، ص ٣٦٣.
(٤). مسارّالشیعه، ص ٤٦.
(٥). مصباح المتهجد، ص ٥٤٨.
(٦). اقبال الاعمال، ج ٣، ص ١٠٠- ١٠١. وى مى نویسد: پس از ورود کاروان اسیران به کوفه، عبیداللَّه بن زیاد براى یزید نامه نوشت تا تکلیفش را درباره اسرا روشن سازد و یزید پاسخ داد که آنها را به شام روانه کند، این رفت و برگشت و سپس حرکت و رسیدن به شام بیست روز یا بیشتر طول مى کشید؛ و از طرفى وقتى آنها به شام رسیدند، در آنجا نیز آنها را یک ماه در مکانى که از سرما و گرما حفظشان نمى کرد، جاى دادند؛ بنابراین، طبیعت کار اقتضا مى کند که آنها بیش از چهل روز از شهادت امام حسین به عراق و یا مدینه برسند.
(٧). زاد المعاد، ص ٤٠٢.
(٨). اقبال، ص ١٠١.
(٩). قول چهارم را ناسخ التواریخ ج ٣، ص ١٧٦ انتخاب کرده است. مرحوم شعرانى نیز در ترجمه نفس المهموم ص ٢٧٠ این قول را ترجیح داده است .
(١٠). قمقام زخار، ص ٥٨٦.
(١١). منتهى الآمال، شرح حال زندگانى امام حسین علیه السلام با تلخیص و تصرف.
(١٢). لؤلؤ و مرجان، ص ١٨١- ١٩٢.
(١٣). حماسه حسینى، ج ١، ص ٣٠.
(١٤). الآثار الباقیه، ص ٣٣١، مطابق نقل مقتل الحسین مقرّم، ص ٣٦٣.
(١٥). اعیان الشیعه، ج ٤، ص ٤٧. شرح حال جابر بن عبداللَّه انصارى.
(١٦). مثیر الاحزان، ص ١٠٧، جعفر بن محمد بن جعفر معروف به ابن نماى حلّى حدود سال ٦٨٠ وفات یافت. اعیان الشیعه، ج ٤، ص ١٥٦ و با سید بن طاووس که وفاتش سال ٦٦٤ است، معاصر بوده است .
(١٧). امالى صدوق، مجلس ٣١، ص ١٦٨، ح ٤، خَرَجَ عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِالنِّسْوَةِ وَرَدَّ رَأْسَ الْحُسَیْنِ إِلى کَرْبَلاءَ.
(١٨). روضة الواعظین، ص ١٩٢.
(١٩). مناقب ابن شهر آشوب، ج ٤، ص ٨٥.
(٢٠). تذکرة الخواص، ص ١٥٠.
(٢١). بحارالانوار، ج ٤٥، ص ١٤٥.
(٢٢). نورالابصار، ج ٢، ص ٤٤.
(٢٣). زاد المعاد، ص ٤٠٢.
(٢٤). الآثار الباقیة، ص ٣٣١.
(٢٥). شهید آیت اللَّه قاضى طباطبایى مى نویسد: در برخى از کتاب هاى معتبر آمده است که ١٥ ماه محرم اسرا را از کوفه حرکت دادند و در حدود ده تا پانزده روز به شام رسیدند. تحقیق درباره اربعین، ص ٢٣.
(٢٦). نفس المهموم، ص ٢٣٩.
(٢٧). نفس المهموم، ص ٢٦٣ و ٢٦٥.
(٢٨). ارشاد مفید، ص ٤٨٠.
(٢٩). تاریخ طبرى، ج ٤، ص ٣٥٣.
(٣٠). اقبال، ج ٣، ص ١٠١.
(٣١). تحقیق درباره اربعین، ص ٢١.
(٣٢). براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به: تحقیق درباره اربعین، ص ١٨- ٣٠.
(٣٣). ارشاد مفید، ص ٣٧٥ و ٣٧٧؛ و مقتل الحسین مقرّم، ص ١٤٠.
(٣٤). اربعین حسینیه، ص ٢٤٢- ٢٤٣.
(٣٥). گردآوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی ومهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى) ، امام على بن ابى طالب عليه السلام ، قم ، ١٣٨٨ ه. ش ، ص ٦٢٥- ٦٣٨.
-------------------

احکام شرعی
تعریف خمس
پرسش : خمس به چه معنا می باشد؟
پاسخ : خمس در اصطلاح فقهی، به معنای پرداخت یک پنجم مازاد درآمد سالانه و برخی موارد دیگر مانند معدن و گنج با شروطی که در فقه آمده است می باشد؛ بنابراین هرگاه انسان از طریق زراعت یا صنعت یا تجارت یا از طریق کارگری و کارمندی در موسسات مختلف درآمدی به دست آورد، چنانچه از مخارج سال او و همسر و فرزندان و سایر کسانی که نفقه آنها را می ‏دهد زیاد آید، باید خمس (یک پنجم یا بیست درصد) آن را بپردازد.

اهمیّت خمس در اسلام
پرسش : اهمیّت خمس در اسلام را بیان فرمایید؟
پاسخ : خمس یکى از عبادات مالى است که تحت شرایط ویژه بر افراد خاصّى واجب مى شود. خمس پشتوانه مطمئن و مناسبى براى بیت المال مسلمین مى باشد. که قسمتى از خلا اقتصادى موجود در جامعه اسلامى را پر نموده، و بودجه مورد نیاز فعالیّتهایى که جنبه دینى دارد را تامین مى کند.

موارد هفتگانه وجوب خمس
پرسش : در چه مواردی خمس واجب می شود؟
پاسخ : خمس در هفت مورد واجب می شود: ١- منافع کسب و کار ٢- معدن ٣- گنج ٤- مال حلال مخلوط به حرام ٥- جواهراتى که با غوّاصى از دریا به دست مى‏ آید، ٦- غنیمت جنگى ٧- زمینى که کافرذمّى از مسلمان مى‏ خرد (بنابر احتیاط واجب).

دلیل قرآنی بر وجوب خمس
پرسش : آیا دلیل قرآنی بر وجوب خمس وجود دارد؟
پاسخ : در قرآن کریم فقط یک آیه در مورد خمس وجود دارد و آن آیه ٤١ سوره مبارکه انفال { وَ اعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَاَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ... } می باشد، و غنیمت در لغت معنای عامی دارد که همه درآمدها را شامل می شود؛ ولی روایات معصومین در زمینه خمس بسیار است.

حق الله و حق النّاس بودن خمس
پرسش : خمس جزو کدامیک از حقوق از قبیل حق الله یا حق النّاس محسوب می گردد؟
پاسخ : خمس هم حق الله است و هم حق النّاس.

قلمرو مالیات و وجوه شرعیّه در نظام اسلامی
پرسش : آیا مالیات در نظام اسلامى جایگزین خمس و زکات مى شود؟
پاسخ : مساله مهمّ این است که مالیات نوعى هزینه کار اقتصادى است. یعنى کسى که فعّالیّت اقتصادى دارد، از جادّه ها استفاده مى کند، از امنیّت بهره مى گیرد، از رسانه هاى جمعى کمک مى گیرد، و از دیگر امکانات بهره مند مى گردد. اگر این امکانات نبود، کار اقتصادى ممکن نمى شد، یا بهره کمى داشت. بنابراین وظیفه دارد سهمى از هزینه هاى کارهاى عمومى دولت، که در انجام امور اقتصادى او موثّر است را بپردازد، و این یک امر طبیعى است. حال اگر بعد از پرداختن مالیات، چیز اضافه اى براى او باقى نماند، خمس به او تعلّق نمى گیرد، و اگر اضافه بماند ٨٠ درصد آن مال خود اوست، و ٢٠ درصد دیگر که خمس است در حال حاضر عمدتاً صرف مسائل فرهنگ اسلامى، و حفظ عقاید و ارزشها مى گردد، که سود آن عائد مردم مى شود. چون اگر حوزه ها نباشد، نسل آینده از اسلام دور و جدا مى گردد. بنابراین، اساساً نباید قلمرو مالیاتها را با وجوه شرعیّه مخلوط کرد.

نظر فقهای مذاهب اسلامی در مورد وجوب خمس
پرسش : فقهاى اسلام در اصل خمس اتفاق نظر دارند، ولى در موارد و مصارف آن اختلاف است؛ به طوری که فقهاى اهل سنّت مورد خمس را منحصر به غنایم جنگى دانسته اند ولى فقهاى امامیّه به سودها و بازیافت ها تعمیم داده اند، با توجه به این مطلب آیا از فقهاء و علماى طراز اوّل هر دو مذهب، کسانى هستند که نظر طرف مقابل را داشته باشند؟
پاسخ : ظاهراً مخالف معروفى نیست، در این زمینه می توانید به کتاب خلاف شیخ طوسی، کتاب الزکاه و الخمس، مساله ١٣٨ مراجعه کنید.

لزوم رضایت شخص در پرداخت خمس
پرسش : پرداخت خمس باید با رضایت شخص باشد ولی در صورت عدم پرداخت، حاکم شرع می تواند با اعمال زور حقّ بیت المال را بگیرد.
پاسخ : آری، باید با رضایت باشد ولی در صورت عدم پرداخت حاکم شرع می تواند با اعمال زور حق بیت المال را بگیرد.

ریا کردن در پرداخت خمس
پرسش : خمسی که برای ریا داده شود مجددا باید داده شود؟
پاسخ : در صورتی که آن مال از بین نرفته باشد می تواند در همان حال قصد قربت کند.

آغاز سال خمسی
پرسش : اول سال خمسی چه زمانی است؟
پاسخ : آغاز سال براى حساب خمس هر کسى اوّلین درآمد اوست، یعنى اگر کسى شروع به تجارت و کسب و صنعت و زراعت و غیر اینها کند، اوّلین زمانى که درآمد براى او حاصل مى‏شود اوّل سال خمس اوست.

چگونگی تعیین سال خمسی
پرسش : افرادی که در طول سال درآمد دارند سال خمسی آن ها چگونه معیّن می شود؟
پاسخ : اگر اولین روز درآمد را می دانند باید همان روز را اول سال خمسی قرار دهند و اگر اولین روز درآمد را نمی دانند یک روز از سال را بعنوان سال خمسی تعیین می کنند، و اگر مبلغی از هزینه زندگی زیاد بیاید در این روز خمس آن را حساب می کنند.

تعلّق گرفتن خمس و زکات به عین
پرسش : آیا خمس و زکات به عین تعلّق می گیرد؟
پاسخ : با توجه به آیه ٤١ سوره مبارکه انفال (...فَاَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ‏...) که با حرف اضافه «لام» آمده است، دلالت بر ملکیّت و مشارکت در عین می کند و لذا چنانچه خمس را نپردازد و درآمدی از سرمایه کسب کند باید خمس درآمد را نیز بپردازد. ولی در زکات چنین دلیل روشنی نداریم و به فتوای ما زکات به عین تعلّق می گیرد نه ذمّه؛ بنابراین تصرف در مالی که زکات به آن تعلّق گرفته جایز نیست مگر با اجازه حاکم شرع، مانند دیگر اموال مشاع که تنها با رضایت همه شرکا می توان در آن تصرف کرد و تصرف هرکدام به تنهایی، هر چند به مقدار سهم خودش، بدون رضایت دیگران جایز نیست.

چگونگی امر به معروفِ کسی که خمس نمی دهد
پرسش : با توجه به این که عدم رعایت فروع دین، عدم اعتقاد عملى به اصول را نشان مى دهد در مورد کسی که خمس پرداخت نمی کند چگونه باید تذکر داد؟
پاسخ : سعى کنید با تواضع و بردبارى و زبان خوش، تدریجاً در ایشان نفود کنید، و هرگز مایوس نشوید. و تذکّرات در خلوت باشد، نه در جلوى مردم، و به صورت خیراندیشى باشد، نه به صورت انتقاد و خشونت و بدانید سهل انگارى در فروع، همیشه دلیل بر عدم ایمان به اصول نیست.

عدم مشروعیّت عُشریّه دراویش
پرسش : آیا عُش ریّه دراویش، ریشه اسلامى دارد؟ کفایت از خمس چطور؟
پاسخ : عُشریّه دراویش، ریشه اسلامى ندارد و عشریّه در اسلام فقط مربوط به زکات غلاّت چهارگانه است به شرط این که با آب باران و قنات و مانند آن آبیارى شود.

خمس انفال
پرسش : انفال چیست؟ آیا بر انفال حکم ملک، و مسائل ارث، وقف، اجاره، خمس و... جارى مى شود؟
پاسخ : ظاهر روایات بلکه صریح بسیارى از آن ها، این است که انفال شامل تمام منافع روى زمین است و شامل همه دشت ها و کوه ها و جنگل ها و دریاها و... در سراسر جهان می باشد و حکم ملک، بر آن جارى مى شود و مساله ارث و وقف و اجاره و خمس... صحیح است ولى بعد از تشکیل حکومت اسلامى و نهى حکومت از تملّک جنگل ها بدون رضایت حکومت نمى توان اقدام کرد. و پر واضح است که در حال حاضر با توجه به مرزهای جغرافیایی، حاکم اسلامى و ولىّ فقیه مى تواند طبق مصالح مسلمین ضوابط جهانى را ملحوظ دارد.

تعیین سال خمسی واحد برای همه درآمدها
پرسش : كسانى كه شاغل نيستند ولى در سال گاهى يكى دو مرتبه معاملاتى انجام مىدهند يا گاه هدايايى دريافت مى كنند، آيا مى توانند براى هر كدام سال خمسى جداگانه اى قرار دهند؟
پاسخ : براى همه درآمدها باید یک سال خمسى قرار داد.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1396/08/10 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 3937