اجاره دادن مال اجارهشده به دیگری
آیا میتوان مالی را که اجاره کرده به شخص دیگر اجاره دهد؟
خانه يا دکان يا چيز ديگرى را كه اجاره كرده نمىتواند به ديگرى اجاره دهد، مگر اينكه چنين حقّى به مستأجر دادهشده باشد.
خانه يا دکان يا چيز ديگرى را كه اجاره كرده نمىتواند به ديگرى اجاره دهد، مگر اينكه چنين حقّى به مستأجر دادهشده باشد.
هرگاه در يكى از حرمهاى مقدّس، يا مساجد، محلّى براى گمشده ها تعيين شود و مردم بدانند براى پيدا كردن گمشده خود بايد به آن محل مراجعه كنند و متصدّيان آن محل مورد اعتماد باشند، كافى است كه گمشده را به محلّ آن تحويل دهد و آنها تا يك سال بايد آن را نگهدارى كنند و اگر صاحب آن پيدا نشد طبق مسأله بعد عمل نمايند و اگر در بعضى از شهرها چنين محلّى براى گمشده ها در نظر گرفته شود و مردم از آن باخبر باشند وظيفه اعلان كردن با سپردن گمشده به آن محل، از دوش مردم برداشته مى شود.
هرگاه با همسرش نزديكى كرده و بخواهد طلاقش دهد بايد صبر كند حيض ببيند و پاك شود، ولى اگر باردار باشد تواند بعد از نزديكى كردن بلافاصله او را طلاق دهد، همچنين اگر يائسه باشد يعنى بيشتر از پنجاه سال داشته باشد.
در صورتى كه مدّتى با هم زندگى كرده و خلوت داشته ايد قول مدّعى دخول پذيرفته مىشود. و طلاقى كه به طور صحيح ظاهراً واقع شده قابل تغيير نيست، مگر اين كه خلاف آن ثابت شود.
كسى كه چيزى را اجاره داده تا آن را تحويل ندهد حق ندارد مالالاجاره آن را مطالبه كند، همچنين اگر براى انجام كارى اجیرشده پيش از انجام كار حقّ مطالبه اجرت ندارد.
در مورد مادّه اوّل تنها در موردى میتوانند مطالبه اجرة المثل کنند که درخواستی از سوى صاحبان کالا، یا صاحبان کشتى، صورت گرفته باشد. یا توافق و قرارداد کلی بین صاحبان کشتیها و نجاتغریق وجود داشته باشد؛ و در فرض درخواست از نجاتغریق، میتواند اجرة المثل خود را بگیرد; هرچند اجرة المثل او بیش از قیمت کالا باشد و این داخل در عقد اجاره، یا جعاله است؛ و در مورد مادّه دوّم، در برابر نجات انسانها اجرتى لازم نیست، چون واجب است. مگر اینکه دولت گروهى را استخدام کرده باشد که بهطور مرتّب مراقب این امر باشند که در این صورت حقدارند حقوقشان را بگیرند، ولى قرار دادن سهمى از اجرة المثل نجات کشتى و کالا براى نجاتدهنده انسانها وجه شرعى ندارد. مگر اینکه توافق و قرارداد کلی با صاحبان کشتیها و سایر دستاندرکاران صورت گرفته باشد. درمجموع تطبیق این دو مادّه بر موازین فقهى مشکلات متعدّدى دارد.
هرگاه انسان جايى را براى «محل اقامت» خود انتخاب كند بهطوریکه وقتى در آنجاست او را مسافر نمیگویند، خواه قصد اقامت دائم داشته باشد يا موقّت، حکم وطن را دارد، بنابراین در یکی از این سه حالت، آنجا در حكم وطن او است، نماز و روزه کامل است و نيازى بهقصد ده روز ندارد: 1 داشتن قصد سکونت طولانیمدت مانند یک سال و بیشتر2 ماندن هفتهای حداقل سه روز در مدتزمان حداقل دو سال3 ماندن حداقل چهار ماه در سال (هرچند بهصورت پراکنده) در مدتزمان سه سال و بیشتر. نکته: طبق روایات واردشده در احکام حج، در مورد کسی که یک سال در مکه میماند، او را مانند اهل مکه دانستهاند و مقیمی است که حکم توطّن را دارد؛ بهعبارتدیگر چنانچه با شرایط فوق در محلی بماند عرف آنها را مسافر نمیداند و معیار، صدق سفر است نه وطن؛ که در اینجا صدق سفر نمیکند (دقّت شود).
در فرض سؤال، اگر یک تکه باشد و از دور مشخص باشد که به صورت اسامی متبرکه ساخته شده است اشکال دارد.
اگر در وسط نماز روزانه بفهمد كه وقت نماز آيات تنگ است و وقت نماز روزانه هم تنگ باشد، بايد نماز روزانه را ادامه دهد بعد نماز آيات را بخواند و اگر وقت نماز روزانه تنگ نيست بايد آن را بشكند اوّل نماز آيات را بخواند، بعد نماز روزانه را و اگر در بين نماز آيات بفهمد وقت نماز روزانه تنگ است بايد نماز آيات را بشكند و مشغول نماز روزانه شود و بعد از آن كه نماز را تمام كرد بايد پيش از انجام كارى كه نماز را به هم مى زند، بقيّه نماز آيات را از همان جا كه رها كرده به جا آورد.
درصورتیکه مرطوب باشد و با آفتاب خشک شود پاک میشود.
اگر آفتاب به قسمتى از زمين نجس بتابد و آن را خشك كند فقط همان قسمت پاك میشود.
میتواند خمس را به یکی از مراجع مشهور بپردازد.