نزدیکی با میت بعد از غسل میت
زنی مرده و غسل آن دادهشده و بعد از غسل کسی با آن زن مرده نزدیکی کند غسل میت آن، چه حکمیخواهد داشت و تکلیف چیست؟
غسل واجب نمیشود هرچند احتیاط مستحب تجدید غسل میت است.
غسل واجب نمیشود هرچند احتیاط مستحب تجدید غسل میت است.
ضایع کردن شرافت مردم گناه بزرگی است و تعزیر دارد اما دیه ای برای آن در شرع معین نشده است و کسی که مورد آزار واقع شده می تواند در برابر ترک شکایت مبلغی را دریافت کند.
اگر بخواهد آن مال را در اموری استفاده کند که پاک بودن در آن شرط است باید اطلاع دهد مثلاً اگر ظرف نجسى را براى استعمال خوردن و آشاميدن عاريه دهد، احتياط واجب آن است كه نجس بودن آن را به كسى كه عاريه مىدهد بگويد، همچنين اگر لباسى را براى نماز عاريه دهد.
درصورتیکه از غیر کفار حربی باشد باید وجه آن را بپردازید مگر اینکه آنها رضایت دهند و در این صورت خمس ندارد؛ ولی اگر از کفار حربی بگیرید احتیاط آن است که خمس آن را بپردازید.
این کار جایز نیست و امتیاز وام متعلق به صاحب پول است.
در معامله مساقات مىتوانند صيغه بخوانند، همچنين اگر صاحب درخت بهقصد مساقات آن را در اختیار كسى كه كار میکند بگذارد و او نيز به همين قصد تحويل گيرد بیآنکه صیغهای بخواند، باز معامله صحيح است (ولى گفتگوى لازم براى مدّت و شرايط بايد قبلاً شده باشد).
دلیل آن جریان سیره است که در زمان پیامبر (صلیالله علیه و آله) کافرانی که مسلمان میشدند به آنها دستور داده نمیشد که بروید بدن خود را آب بکشید و درواقع این نوعی استثنا است بر اساس سیره مسلمین. (حتی دستور به انجام غسل جنابت نیز برای آنان داده نمیشد)
لازم نیست مگر اینکه مرطوب بودن سبب انتقال نجاست شود.
در اصطلاح عقدی است که بهموجب آن اجاره گیرنده، در برابر مالی که به اجاره دهنده میدهد، برای مدت معین مالک منافع عین اجاره گرفتهشده میشود؛ و در مورد عبادات به این معنی است که فردی با دریافت مبلغی قبول کند کاری (مثلاً حج نیابتی) انجام دهد.
سیره بر این است که انگور را معمولاً برای سرکه، دانه نمیکنند و با خوشه میاندازند، لذا بعد از تبدیلشدن به سرکه، چون حکم شده است که سرکه پاک است، پسچوبهایش نیز مانند ظرف بهتبع پاک میشود، ولی دلیلی نداریم که بادمجان و خیار و امثال آن نیز پاک شود.
روایات ناظر به دو دست است ولی بالا آوردن یک دست موجب بطلان نماز نمیشود.
اشکال ندارد و فرزند حاصل شده محکوم به اسلام است.
اگر طرف مقابل دليلى براى اثبات گفتار خود نداشته باشد، چنانچه معاملهکننده نزد حاكم شرع قسم بخورد بايد حرف او را قبول كرد.
در اينجا ظاهر، قبول قول زن است چون با هم زندگى كرده اند و شب با هم بوده اند و لو يك شب، چه رسد به موردى كه مدّتها با هم بوده اند، در اينجا مى گوييم ظاهر حال موافق قول زن است و الا هيچ راهى براى اثبات دخول يا عدم آن باقى نمى ماند، پس قولش را قبول مى كنيم و حكم دخول را جارى مى كنيم.