گناه 262 مطلب

زهد در لغت و اصطلاح

زهد در لغت و اصطلاح به چه معناست؟

زهد در لغت به معناى بى ميلى و بى رغبتى است. راغب اصفهانی مى نويسد: «زهيد به چيز اندك گفته مى شود و زاهد در چيزى، به معناى روى گردانى از آن است». در لسان العرب نیز آمده است: «زهد ضدّ شوق و رغبت است و زهادت در همه اشيا، به معناى‏ بى رغبتى به آنهاست».

زهد در اصطلاح فرهنگ اسلامى، به معناى عدم دلبستگى به ماديّات، زرق و برق ها، زر و زيورهاى دنيوى و اعتماد كامل به خداى اين نعمات است. در واقع، زاهد اسلامى به جاى آنكه دلبسته و اسير مواهب مادّى باشد، به خداى اين مواهب دلبسته و وابسته است و همين مسئله، سبب امتياز او از غير زاهدان است.

فهرستی از آثار شوم حرص در زندگى فردى و اجتماعى بشر

حرص چه آثاری در زندگى فردى و اجتماعى بشر دارد؟

1. حرص انسان را به رنج و زحمت ابدى گرفتار مى سازد. 2. حريص هرگز سير نمى شود و به همين دليل اگر مالك تمام دنيا گردد، باز فقير است. 3. حرص، انسان را آلوده به انواع گناهان مانند دروغ، خيانت، ظلم و غصب حقوق ديگران مى كند؛ چراكه اگر بخواهد حلال و حرام خدا را رعايت كند به مقصودش نمى رسد. 4. حريص همچون فقيران زندگى مى كند و همچون فقيران مى ميرد، ولى همچون اغنيا در قيامت مورد محاسبه قرار مى گیرد. 5... .

مراتب سوءظنّ ‏

سوءظنّ يك امر اختيارى است يا غير اختيارى؟ آیا مشمول تکليف است و به محض سوءظنّ دچار گناه شديم؟

سوءظنّ داراى سه مرحله است: «سوءظنّ قلبى»، «سوءظنّ زبانى» و «سوءظنّ عملى». آنچه در قلب است، مشمول تكليف نيست، چون از اختيار بيرون است. ولى آنچه در زبان و در عمل است، حرام و ممنوع مى باشد. به همين دليل، در روایتی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله مى خوانيم: «سه چيز است كه هيچ كس از آنها نجات نمی يابد، يكى از آنها گمان بد است»؛ سپس حضرت فرمود: «إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تُحَقِّقْ؛ هنگامى كه گمان بدى بردى، ترتيب اثر به آن مده».

فلسفه آزادی؟

فلسفه آزادی چیست؟

فلسفه و ريشه علاقه انسان به آزادى الهام گرفته از وجدانيات او است؛ گرچه برهانى و استدلالى نيز هست. انسان، علاقه مند به آزادى است چنانكه علاقه مند به زيبایى است؛ یعنی به عنوان مسأله ای فطرى و وجدانى.

 شكوفایى استعدادهاى هر موجودى در مسير تكامل، هرگز با حبس شدن او حاصل نمى شود؛ پيمودن اين مسير بدون آزادى ممكن نيست.

آزادى هدر دادن نيروها و سرمايه ها نيست؛ بلكه وسيله شكوفایى و بارور شدن استعدادها است. از اينجا، آزادى منطقى و معقول از غير منطقى و نامعقول جدا مى شود و تفاوت آزادى اسلامى با آزادى غربى روشن مى گردد.

نگاه قرآن به مقوله آزادی و اسارت

قرآن چه نگاهی به مقوله آزادی و اسارت؟

هدفِ دستورات مذهبى جلوگيرى از آزادى هاى منطقى نيست. بلكه هدف آن، جلوگيرى از به هدر رفتن نيروها و سرمايه هاى انسانى در راه هاى نادرست و بى ارزش است. دين انسان را در استفاده صحيح از مواهب حيات، پوشيدن انواع لباس ‏هاى معقول، بهره گرفتن از غذاهاى خوب، لذّات و تفريحات سالم و هرگونه بهره بردارى مفيد از وسايل زندگى آزاد گذاشته و هرگز انسان را به ترك آن دعوت نمى كند.

در قرآن کریم تعابير گوناگونى در رابطه با نفى اسارت و اثبات آزادی وجود دارد  كه همگى نشان دهنده اهتمام قرآن بر رهایى و آزادى انسانها است. پيامبر اسلام و ساير انبياء عليهم السلام با برداشتن بارهای تحمیل شده بر گُرده انسانها و گشودن آن غُل و زنجيرها، آزادى واقعى را به انسان برگرداندند؛ زيرا او را به آزاد انديشيدن، آزادى از چنگال هوا و هوس، آزادى از چنگال حكام ستمگر، آزادى از دست شياطين و طاغوت ها، و آزادى از چنگال خرافات و موهومات و پرستش ما سوى اللَّه دعوت كردند.

تبیین معنا و پیامدهای حرص در روایات اسلامی

حرص در روایات اسلامی چه پيامدهايی دارد؟

واژه حرص و الفاظ مترادف و هم معناى آن در احاديث اسلامى، به طور وسيع مورد بحث واقع شده و آثار و پىامدهاى بسيار منفى براى آن ذكر گرديده است. آنچه از این احادیث به دست می آید این است که حرص پيامدهاى بسيار خطرناك و زيان بارى دارد، انسان را از خدا دور مى كند، شخصيّت او را در نظرها در هم مى شكند و آرامش را از او می گيرد. انسان به خاطر حرص، به گناهان بزرگ ديگرى آلوده مى شود، روز به روز از سعادت دورتر مى گردد و همچون بنده اى اسير و ذليل و گرفتار مى شود و در يك كلمه دين و دنياى او تباه مى گردد. 

تأثير راست گويى در زندگى انسانها

راست گويى چه تأثيری بر زندگی انسانها دارد؟

نخستين تأثيرى كه صدق و راستى از خود به يادگار مى گذارد، مسأله جلب اطمينان و اعتماد در «همكارى هاى دسته جمعى» است. همچنین پايه و اساس هر گونه «پيشرفت معنوى و مادى» در اجتماع اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستى است. صداقت و راستى به انسان «آبرو و شخصيت» مى دهد؛ در حالى كه دروغ مايه رسوايى و بى آبرويى است. صدق و راستى و امانت به انسان «شجاعت و شهامت» مى بخشد؛ درحالى كه دروغ و خيانت هميشه انسان را در هاله اى از خوف و ترس فرو مى برد. همچنین راست گویى انسان را از بسيارى از «گناهان» نجات مى دهد.

دروغ گويى در آيينه روايات اسلامى‏

روايات اسلامی چه نگاهی به دروغ و دروغ گویی دارند؟

در روايات اسلامى تعبيرهاى تكان دهنده اى درباره زشتى دروغ به چشم می خورد؛ چنانکه در حديثى از امام باقر (ع) مى‏ خوانيم: «إِنَ‏ اللَّهَ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ جَعَلَ‏ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ‏ مَفَاتِيحَ‏ تِلْكَ‏ الْأَقْفَالِ‏ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ؛  خداوند متعال براى شرّ قفل هايى قرار داده است، و كليد آن قفل ها شراب است و دروغ از شراب هم بدتر است». از اميرمؤمنان على (ع) نیز نقل شده است كه فرمود: «لَايَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَتْرُكَ الْكَذِبَ‏ هَزْلَهُ‏ وَ جِدَّهُ‏؛  انسان هيچ گاه طعم ايمان را نمى چشد تا دروغ را ترك گويد خواه شوخى باشد يا جدى».

آثار دروغ گویی

دروغ گویی چه آثار فردی و اجتماعی دارد؟

نخستين اثر زيان بار دروغ رسوايى و بى آبرويى و از دست دادن پايگاه اجتماعى و اعتماد مردم است.  ديگر از آثار دروغ اين است كه انسان را به دروغ هاى ديگر، يا گناهان ديگر دعوت مى كند.  دروغ انسان را از نماز شب محروم مى سازد.  دروغ گفتن باعث عدم قبولى بعضى از عبادات مى شود.  دروغ گفتن گاه سبب مى شود كه بركات الهى از انسان قطع گردد.  افراد دروغگو روى حساب «مقايسه» به خود، دعوت انبياء را به آسانى باور نمى كنند.  افرادى كه دروغ مى گويند نه تنها به ديگران اطمينان ندارند، بلكه به خودشان هم اطمينان ندارند!  دروغ انسان را تدريجاً به صفوف منافقان ملحق مى سازد. و... . 

سوءظنّ و حسن ظنّ در آیات قرآن

سوءظنّ و حسن ظنّ چه جايگاهی در آیات قرآن دارند؟

در تعدادی از آیات قرآن و ناظر به برخی حوادث مربوط به زمان حیات رسول مُکرّم اسلام (ص)، نکوهش ‌های شدیدی از سوءظنّ به خداوند متعال و مردم، ایراد شده و در مقابل به حسن ظنّ در چنین مواضعی دعوت شده است.

از ديد قرآن، بيشترين گمانهاى مردم در حق يكديگر گمان ‏هاى بد است. مردم بايد از گمانهاى بد بپرهيزند تا گرفتار سوء ظنّ خلاف واقع نشوند و به گناه نيافتند.

همچنين از تعبيرات آيات قرآن اين نكته روشن مى شود كه مسأله سوءظنّ به خداوند غالبا در مواقع بحرانى و در دل هاى افراد ضعيف الايمان پيدا مى شود.

قالَ الصّادقُ عليه السّلام :

اِنَّ النَّبىَّ لَمّا جائَتْهُ وَفاةُ جَعْفَرِ بنِ اَبى طالبٍ وَ زَيْدِ بنِ حارِثَةَ کانَ اَذا دَخَلَ بَيْتَهُ کَثُرَ بُکائُهُ عَلَيْهِما جِدّاً وَ يَقولُ: کانا يُحَدِّثانى وَ يُؤ انِسانى فَذَهَبا جَميعاً.

من لايحضره الفقيه ، ج 1، ص 177