مروری گذرا بر مبانی فکری تکفیریان مسلح (2)
سید مصطفی هاشمی نجف آبادی
مقدمه:
در دهه های اخیر، گروه های تکفیری به بهانه گسترش توحید در جوامع بشری، اسلحه به دست گرفتند و ضررهای بسیاری را متوجه جوامع اسلامی ساختند. آنان توحید را به خوبی نشناخته بودند و بنای اعتقادیشان را بر روی مبانی اشتباه استوار کردند؛ به همین دلیل نتوانستند مسلمانان را با خودشان همراه کنند. در قسمت قبل، به بررسی و نقد چند مورد از مبانی فکری گروه های مسلح تکفیری پرداخته شد. و در این قسمت به ادامه آن پرداخته خواهد شد.
طاغوت
یکی مهمترین اهداف بعثت انبیاء، مبارزه با طاغوت و دعوت به عدم تبعیت از آن بوده است. همین مساله بهانه را به دست تکفیریان داده است تا اینکه حاکمان اسلامی را به دلیل اینکه بر اساس احکام الهی عمل نمی کنند، طاغوت نامیده و پیروان آنان را نیز اعوان طاغوت معرفی کنند و در نهایت حکم به کفر هر دو دسته بدهند.[1]
نقد:
اولا: در طول تاریخ بسیاری از حاکمان اسلامی بودند که بر اساس قوانین اسلام عمل نکردند و به خاطر آن متهم به طاغوت نگشته و از طرف علماء نیز تکفیر نشدند. پس اینگونه نیست که میان طاغوت و کفر، رابطه تساوی باشد.[2]
ثانیا: عمل نکردن به احکام الهی در هر صورت موجب کفر نمی شود و همانطور که علمای اسلام بیان کرده اند، عمل نکردن به احکام اگر از سر عناد و انکار احکام الهی باشد، موجب کفر است؛ ولی اگر به خاطر جهالت علمی یا عملی حکم الهی را کنار بگذارد، کافر نمی گردد.[3]
ثالثا: معنای آیه «فمن یکفر بالطاغوت...»[4] طبق اجماع مفسران، اجتناب از طاغوت است و نه تکفیر او. بنابراین تفسیر آیه به تکفیر طاغوت، تاویلی غیر مشهور است. از طرفی، تقابل بین کفر به طاغوت و ایمان به خدا در این آیه، تکفیریان را به اشتباه انداخته است و گمان کرده اند که ایمان به خداوند بدون کفر به طاغوت محقق نمی شود و عدم کفر به طاغوت، مساوی با خروج از اسلام است. این در حالی است که در آیه شریفه از ایمان سخن به میان آمده است و ایمان غیر از اسلام است که با شهادتین حاصل می شود.[5]
رابعا: در آیات قرآن، دلیلی بر کفر انصار طاغوت یافت نمی شود و آیاتی که تکفیریان مسلح به آن استناد کرده اند، نیز تصریح بر کفر انصار ندارد. با مراجعه به سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) نیز روشن می شود که آن حضرت در برخورد با انصار کفار، ملاطفت داشتند؛ چنانچه در فتح مکه و دیگر فتوحات این سیره متواتر است. نکته دیگر اینکه تکفیریان به هیچ کدام از موانع تکفیر اعم از اکراه و جهل و تاویل و غیره توجه ندارند، در حالی که بسیاری از مردم از روی اکراه و یا جهل به طاغوت کمک می کنند، نه با نیت تقویت کفر و تضعیف ایمان.[6]
آیات جهاد
هدف از تشریع جهاد در اسلام، عزت و سربلندی مومنان و اعتلای پرچم اسلام است و به همین دلیل در آیات و روایات توصیه فراوانی به ادای این فریضه الهی شده است. اما تکفیریان مسلح، با سوء استفاده از آیات جهاد، امنیت را از بلاد اسلامی سلب کردند و باعث انحراف مفهوم جهاد و قرین شدن نام اسلام در جهان با مفهوم تروریسم گردیدند. آنان مفهوم جهاد را مساوی با معنای قتال، جوامع اسلامی را دارالکفر، پیکار با مسلمانان را مقدم بر قتال با یهود و نصاری، و اعمال خشونت در برابر مسلمانان را دستوری قرآنی می دانند.
نقد:
اولا: برخی تکفیریان، جهاد در قرآن را مساوی با قتال دانسته اند؛ در حالی که جهاد در راه خدا مصادیق فراوان دارد و قتال علیه کفار یکی از مصادیق آن است. مفسران از سلف نیز مثل تکفیریان چنین برداشتی از آیات جهاد نداشته اند. مثلا ابن عباس مراد از جهاد در آیه «... وجاهدهم به جهادا کبیرا»[7] را بیان براهین قرآنی برای کفار می داند[8].[9]
ثانیا: برخی تکفیریان، با استناد به آیه «قاتلوا المشرکین کافة..»[10] تنها راه مواجه با کفار را قتال با آنان تعریف می کنند. آنان این دسته از آیات را ناسخ آیات صلح می دانند. در حالی که قتال با همه مشرکان که تکفیریان فهیمده اند، معنای آیه نیست؛ مفسران گفته اند معنای آیه، قتال دسته جمعی مومنان با مشرکان است.
بهترین شاهد بر بطلان ادعای تکفیریان بر نسخ آیات صلح، قرار گرفتن آیه «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها»[11] پس از آیه «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة» است که بر تقویت نظامی مسلمانان سفارش کرده است؛ زیرا مسلمانان بعد از آنکه قدرت یافتند، مکلف به دست برداشتن از جهاد شدند.[12]
ثالثا: تکفیریان با استناد به آیه «قاتلوا الذین یلونکم من الکفار»[13]، پیکار با حاکمان جوامع را به دلیل تغییر شریعت خداوند و تبدیل شدن آن به دارالکفر، مقدم بر پیکار با حاکمان یهود و نصاری می دانند. این در حالی است که علمای اسلام نه کسی را به خاطر عمل او تکفیر نمی کنند و نه جوامع اسلامی را دارالکفر می دانند.[14]
رابعا: تکفیریان با استناد به آیه «فضرب الرقاب»[15] نه تنها همه کفار را واجب القتل می دانند، بلکه خشونت بر ضد همه آنان را نیز تجویز می کنند. در حالی که به تصریح مفسران، آیه مربوط به کفاری است که در میدان جنگ هستند و شامل کفار غیر حربی نمی شود. از طرفی دیگر اعمال خشونت در مورد اسرای جنگی را در تعارض با احکام قرآن و سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) می دانند.[16]
استشهاد
عملیات استشهادی یکی از جلوه های فرهنگ جهاد در اسلام است و ائمه مذاهب اربعه به جواز آن حکم کرده اند. در این نوع عملیات، شخص مسلمان به تنهایی به جمع زیادی از دشمنان هجوم می برد و خودش نیز به شهادت می رسد. تکفیریان مسلح، از این فرهنگ ناب اسلامی نیز سوء استفاده کرده و نه تنها بسیاری از مسلمانان را در کشورهای اسلامی به خاک و خون کشیده اند، بلکه با استفاده از این نوع عملیات در برخی کشورهای غربی، موجبات اسلام هراسی را فراهم نموده اند.
نقد:
اولا: عملیات استشهادی، همچون دیگر مفاهیم اسلامی دارای شرایطی است از جمله: اخلاص، قدرت، وجود مصلحت، احتمال قتل یا جرح دشمن، با اذن امیر و با برنامه ریزی بودن. ولی مساله این است که تکفیریان، وجود مصلحت را شرط کمال می دانند و نه شرط جواز؛ از طرفی اذن امیر را نیز لازم نمی دانند. همین سبب شده است که به راحتی اقدامات انتحاری خودشان را با نام استشهادی توجیه کنند و با اغفال جوانان، آنان را وادار به چنین عملیاتی کنند.[17]
ثانیا: بیشتر این عملیات ها در مناطقی انجام می شود که از نظر مذاهب اسلامی دارالاسلام هستند و انجام چنین عملیاتی را در آنجا جایز نمی دانند، ولی نکته اینجاست که تکفیریان مسلح مردم آن مناطق را مرتد دانسته و به کفر آنان حکم می کنند.[18]
ثالثا: از نظر اندیشمندان اسلامی، حتی در صورت فراهم شدن شرایط وجوب جهاد، در صورتی که در جنگ، انسان های بی گناه مانند زنان و کودکان و سالخردگان باشند، نمی توان به راحتی حکم به جواز این اقدام داد، به ویژه اگر در میان آنان مسلمانان نیز یافت شوند. این در حالی است که عملیات انتحاری در مناطقی انجام می شود که نه تنها مظلومان، بلکه مسلمانان نیز یافت می شوند.[19]
جاهلیت
معیار اسلامی بودن جوامع در نظر تکفیریان مسلح، وجود حکومت دینی بر اساس شریعت اسلام است و از آنجا که تمامی کشورهای اسلامی فاقد چنین حکومتی هستند، زیر مجموعه جوامع جاهلی به حساب می آیند. آنان بر این باورند که هر جامعه ای که جاهلی باشد، درالکفر است و تنها راه تعامل و ارتباط با این جوامع، قتال است تا اینکه به امر خدا بازگردند. جاهلیت در نظر آنان امری است که موجب تقابل با پرستش خداوند و نقض حاکمیت توحید می شود و به همین دلیل جاهلیت را سبب کفر می دانند. از طرفی، توسل به اولیای الهی و مراجعه به آرای عمومی را از مصادیق جاهلیت معرفی می کنند.
نقد:
اولا: جاهلیت در لغت به معنای سفاهت، و در اصطلاح به دوران پیش از اسلام که انسان ها از نظر اعتقادی و عملی دور از تعالیم اسلام به سر می بردند، اطلاق می شود. با توجه به معنای لغوی و اصطلاحی، مساوی دانستن جاهلیت با کفر صحیح نمی باشد؛ چرا که جاهلیت، گاهی جاهلیت کفر و انکار خداوند است که مربوط به فاعل است و گاهی جاهلیت معصیت است که مربوط به فعل است. بر این اساس، تکفیر مسلمانان به خاطر افعال آنان، اولین خطای تکفیریان است.[20]
ثانیا: تکفیریان نه تنها در تفسیر جاهلیت بلکه در معرفی مصادیق آن نیز به خطا رفته اند. آنان اولا توسل به اموات و تبرک به آنان را ناقض توحید عبادی، و ثانیا مراجعه به آرای عمومی را ناقض توحید حاکمیت معرفی می کنند. در حالی که در جای خود بیان شده که نه توسل و نه مراجعه به آرای مردم، ناقض توحید نیستند و بنابراین تقسیم جوامع بر اساس آن به جاهلی و اسلامی صحیح نمی باشد.[21]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.