مروری گذرا بر مبانی فکری تکفیریان مسلح (1)
سید مصطفی هاشمی نجف آبادی
مقدمه
جهاد در راه خدا و استقرار توحید در جامعه، یکی از مهم ترین وظایف و مسئولیت های فردی و اجتماعی هر مسلمان است که آیات و روایات بسیار بر آن تاکید دارند. اما مهمتر از آن، شناخت درست از دین است؛ زیرا اگر معرفت صحیح نسبت به دین حاصل نشود، نه تنها هدف از تشریع جهاد در جامعه محقق نمی شود، بلکه به دور شدن جامعه از توحید منجر خواهد شد.
در دهه های اخیر، برخی از گروه های انحرافی، با هدف جهاد در راه خدا و گسترش توحید در جوامع بشری، اسلحه به دست گرفتند و ضررهای بسیاری را متوجه جوامع اسلامی ساختند؛ چرا که توحید را به خوبی نشناخته بودند و بنای اعتقادیشان را بر روی مبانی اشتباه استوار کردند و به همین دلیل نتوانستند مسلمانان را با خودشان همراه کنند. در ادامه به بررسی و نقد مبانی فکری گروه های مسلح تکفیری پرداخته خواهد شد.
توحید و شرک
قرائت اشتباه گروه های تروریستی از توحید و شرک، علت اصلی تکفیر مسلمانان از سوی آنان به شمار می آید. در نگاه تکفیریان خواندن انبیاء و اولیاء و درخواست حاجت از آنان، مساوی با شریک قرار دادن در پرستش خداوند و موجب خروج از دین اسلام است.[1] بنابراین، مسلمانانی که به زیارت قبور صالحان می روند و از آنان درخواست حاجت می کنند، مشرک گشته و از دین اسلام خارج می شوند.
نقد:
دیدگاه تکفیریان مسلح در توحید و شرک، با دلائل متعدد از کتاب و سنت و سیره سلف، قابل نقد است و در این زمینه، کتاب ها و مقالات بسیار تالیف شده است. اما در اینجا، در نقض دیدگاه تکفیریان مسلح، به دو مورد اشاره می شود:
الف: سجده ملائکه در برابر حضرت آدم و تعظیم ایشان، که در آیات قرآن به آن اشاره شده است.[2] این سجده با نیت ربوبیت و الوهیت حضرت آدم همراه نبوده و لذا شرک در عبادت نمی باشد. براین اساس تعظیم قبور انبیاء و اولیاء نیز به این دلیل که با نیت ربوبیت و الوهیت آنان همراه نیست، شرک به شمار نمی آید.[3]
ب: شعار مسلمانان در زمان خلیفه اول که به جنگ مسیلمه کذاب رفتند، «یا محمداه»[4] بوده که به معنای جواز استغاثه به رسول خدا و طلب نصرت از ایشان است. این درخواست، همراه با نیت ربوبیت و الوهیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) صورت نگرفته و لذا شرک در عبادت نمی باشد.
بنابراین، درخواست حاجت از اموات و تعظیم ایشان در صورتی شرک است که برای آنان مقام و مرتبه ای مساوی با مقام و مرتبه خداوند در نظر گرفته شود.
ولاء و براء
دوستی و اظهار محبت با مومنان، و دشمنی و اظهار خشم با کافران و مشرکان، از لوازم ایمان است. اما نکته اینجاست که تکفیریان مسلح، آن را معیار اسلام و کفر دانسته و بسیاری از مسلمانان و حاکمان اسلامی را به جرم نقض «ولاء و براء» و دوستی با کفار و مشرکان تکفیر می کنند.[5]
نقد:
اولا: دوستی با مومنان و دشمنی با کفار، اگرچه ریشه در اعتقادات اسلامی دارد، اما علمای اسلام در کتب اعتقادی آن را ملاک ایمان و کفر قرار نداده اند و علمای فقه نیز از موالات دشمنان به عنوان یکی از موارد ارتداد از اسلام یاد نکرده اند.[6]
ثانیا: دوستی با کفار در صورتی موجب کفر است که با اختیار و به جهت علاقه به ایشان و گرایش به دین آنها باشد. و الا بنابر ملاک تکفیریان، حضرت رسول(صلی الله علیه واله وسلم) نیز به سبب دوستی و محبت به حضرت ابوطالب،[7] ولاء و براء را نقض کرده است.[8]
ثالثا: همکاری با کفار نیز حکم دوستی با آنان را دارد و در صورتی کفر است که این همکاری از سر گرایش به دین آنان نشات گرفته باشد. شاهدش هم عدم تکفیر حاطب بن ابی بلتعه از سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) است که به خاطر همکاری با کفار در جنگ بدر و خیانت به مسلمانان، محکوم به ارتداد نگردید.[9]
رابعا: همکاری با کفار بر اساس مصالح و یا دفع مفاسد جایز است و این حکم بر گرفته از سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) است. در منابع تاریخی و حدیثی، آمده که آن حضرت بعد از نبوت، به پیمان هایی که با مشرکان بسته بودند پایند ماندند.[10]
خامسا: تکفیریان مسلح گاهی با استناد به لازمه یک اعتقاد یا لازمه یک سخن، حکم به نقض ولاء و براء می کنند. در حالی که علمای اسلام تصریح کرده اند که تکفیر به خاطر لوازم اقوال یا افعال جایز نمی باشد.[11]
من لم یکفر الکفار
گروه های مسلح تکفیری با استناد به قاعده «من لم یکفر الکافر او شک فی کفرهم او صحح مذهبهم فهو کافر»، کسانی که کافران را تکفیر نکنند یا در کفر آنان شک کنند یا مذهب آنان را صحیح بشمارند را کافر می دانند؛ چرا که تکفیر نکردن آنان منجر به تکذیب خداوند متعال و رد سنت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) خواهد شد. تکفیریان برای اثبات دیدگاه خود علاوه بر ادعای اجماعی بودن این قاعده، به آیاتی از قرآن و روایاتی از سنت استناد کرده اند.[12]
نقد:
اولا: قاعده «من لم یکفر الکافر» نه تنها اجماعی نیست، بلکه اصلی در کتاب و سنت ندارد. بنابراین مساله ای که محل اختلاف است نمی تواند مستمسک تکفیر قرار گیرد؛ زیرا شرط تکفیر، کفر بواح و آشکار است و لذا تکفیر در فعل یا قولی که بر اساس تاویل صادر شده باشد، صحیح نمی باشد.[13]
ثانیا: تکفیریان مسلح به آیاتی استناد کرده اند، در حالی که مراد از کفار در آن آیات، یهود و نصاری هستند؛ و نه مسلمانان. از طرفی، تکفیر نکردن کافر را منافی با کفر به طاغوت می دانند، در حالی که اولا، کفر به طاغوت به معنای تکفیر طاغوت نیست؛ بلکه به معنای اجتناب از طاغوت است. و ثانیا کفر به طاغوت از لوازم ایمان است، نه از ارکان آن. از طرفی اگر از ارکان آن هم باشد، با انتفای ایمان، اسلام منتفی نمی شود و شخص از دایره مسلمانی خارج نمی گردد.[14]
ثالثا: تکفیریان به روایاتی همچون «أمرت ان أقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا الله» استناد کرده اند و اولین وظیفه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را برائت از مشرکان و تکفیر آنان و مبارزه با شرک و کفر می دانند. در حالی که علمای اسلامی با توجه به روایات بسیار، شهادتین را برای اجرای احکام اسلامی کافی می دانند و قید دیگری برای آن ذکر نمی کنند. از طرفی همانطور که در آیات نیز بیان شد از روایات کفر ورزیدن به طاغوت و اجتناب از آن استفاده می شود و نه تکفیر طاغوت.[15]
رابعا: در سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و صحابه و تابعین موردی یافت نمی شود که آنان کسی را بر اساس قاعده «من لم یکفر الکافر» تکفیر کرده باشند.[16]
استعانت از کفار
کمک گرفتن از کفار، از جمله مسائلی است که نزد برخی از تکفیریان مسلح، از اسباب تکفیر به شمار آمده و آنان استعانت از کفار را موجب نقض «ولاء و براء» و موجب نقض «کفر به طاغوت» می دانند. البته برخی نیز آن را از قبیل دفع افسد به فاسد و مشروع می دانند.[17]
نقد:
اولا: سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) بهترین دلیل بر جواز استعانت از کفار است. چرا که آن حضرت با مشرکان قبیله خزاعه پیمان همکاری نظامی بست و در جنگ با کفار مکه از آنان استفاده نمود. و یا در جنگ حنین تعدادی زره از صفوان بن امیه قرض کرد و خود او نیز در جنگ شرکت کرد.[18]
ثانیا: علمای اسلام، استعانت از کافر را در هنگام ضرورت و با رعایت شرایط، مشروع می دانند. از جمله قدرت مسلمانان در برابر دشمنان کافی نباشد؛ این همکاری باعث ایجاد سلطه بر مومنان نشود؛ به فرض مخالفت، توان دفع آنان را نیز داشته باشند.[19]
ثالثا: آیاتی که به مذمت موالات کفار و دوستی با آنان پرداخته یا آیاتی که کفر ورزیدن به طاغوت را واجب دانسته و تکفیریان مسلح به آن دسته آیات برای اثبات عدم جواز استعانت از کفار استناد کرده اند، هیچ ارتباطی با استعانت از کفار ندارد؛ چنانچه پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) بارها برای یاری مظلومان و جهاد با دشمنان از مشرکان کمک می گرفتند، اما هیچ موالاتی به کفار نیز نداشتند.[20]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.